علل فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی[۲از۳] [...ادامه قبلی...] اقتصاد شوروی اقتصاد تناقضات و حتی در پوچی متشکلی بود. در اقتصاد شوروی، رشد بهرهوری نیروی کار در یک شرکت انفرادی با کاهش قدرت تولید اجتماعی همراه بود. افزایش نیروهای مولد کار اجتماعی منجر به کاهش ارزش میشود که بر مبنای کاهش قیمتهاست. بااینحال، در اقتصاد شوروی افزایش قیمتها منجر به افزایش بهرهوری نیروی کار شد. متأسفانه بهرهوری کار و نیروهای مولد کار مفاهیم متفاوتی هستند.
اقتصاد شوروی میتوانست کتها را به دکمهها تقلیل دهد. این اقتصاد میتواند ارزش کل تولید را بدون افزایش، و گاهی اوقات حتی کاهش، ایجاد کند. و بسیاری از این تناقضات وجود دارد که می توان به آنها اشاره کرد. همزمان با شکلکیری برنامهریزی شوروی در دهه سوم(۱۹۲۰) همهی آنها شروع شدند.
با گذشت سالها، حجم تولید افزایش یافت و درعینحال حجم کل تولید بهبهای هزینه تولید مواد فشرده نیز افزایش یافت. برنامههای اجرا شده از این طریق برمبنای برنامهریزیهای دوره بعدی قرار گرفت. بهطورخلاصه، هرچه جلوتر میرود، آشفتهتر نیز میشود.
بنابراین، هنگامی که پرسترویکا رخ داد، یک بحران برنامه ریزی شوروی از قبل شکل گرفته بود. برنامهریزی بیشتر از این طریق غیرممکن شد، اما «کمیتهی دولتی برنامهریزی» راه دیگری برای توسعه برنامهها نداشت. اگر شکل کالایی محصولات کار را بردارید، «کمیتهی دولتی برنامهریزی» بهطرز بدی سقوط خواهد کرد. هیچ سرنخی در مورد چهگونگی برنامهریزی بدون پول وجود نداشت. بالاخره همهچیز در پول[مترجم: و پول که رابطه بود؛ آن هم در کشوری که سرمایهداری نبود] حساب میشد.
اما مهمتر از همه، اقتصاد شوروی نشان داد که تمایلی به پذیرش پیشرفتهای علم در مقیاس وسیع ندارد. بله، از نظر فضا، انرژی هستهای و علم دستآوردهای زیادی داشتهایم، اما بسیاری از پیشرفتهای علمی در تولید اجرا نشد، زیرا به کارگیری آنها منجر به کاهش تولید به لحاظ پولی میشود. توسعهدهندگان تجهیزات جدید اغلب ماشینهایی را ایجاد میکنند تا سودآوری بیشتری برای برآورده کردن برنامههای خروجی کل داشته باشند، بنابراین قیمت ماشینها بهطور قابلتوجهی سریعتر از اثر مفید اجرای آنها افزایش یافت یا حتی مواردی وجود داشت که قیمت بالا رفت و عملکرد تجهیزات جدید کمتر از قدیمیها بود.
بنابراین، متأسفانه، شیوه تولید شوروی را نمیتوان مترقی نامید. در زمینهی تولید کالایی، صنعت بزرگ تنها بهشکل سرمایهداری میتواند توسعه یابد.
بنابراین، هیچ عقبنشینی از روش پیشرفتهتر به روش کمترپیشرفته وجود نداشت و مثال عدم امکان حرکت به عقب از سرمایهداری به فئودالیسم ربطی به گذشته شوروی ندارد. هر روش جدید با ایجاد نیروهای مولد بالاتر کار، شیوهی تولید قدیمی را شکست میدهد. روابط تولید شوروی نتوانست به این امر دست یابد. جامعه شوروی میتوانست به ابتکار، اختراع و تولید منجر شود، اما زمان بسیار دشواری را با اجرای در تولید انبوه سپری کرد.
و موردی دیگر به مورد «ابزار کار»[و مالکیت بر ابزار تولید] میپردازم: من تشخیص میدهم که دورهها نه در آنچه تولید میکنند، بلکه در نحوهی تولید آن با یکدیگر تمایز دارند. و این بستگی به ابزار کار دارد. بااینحال، در این مورد سخت است که با آن موافق باشید. حتی شکلگیری مناسبات برجزیستی[بورژوازی] در اعماق فئودالیسم در ابتدا کاملاً متکی به همآن ابزار کار بود که توسط صنعتگران استفاده میشد. بورژوازی شیوهی سازماندهی نیروهای مولد را تغییر داده است که شامل کارگران نیز میشود. فرآیند کار فردی جای خود را به فرآیند جمعی مبتنی بر تقسیم کار داد و این بهتنهایی منجر به رشد نیروهای مولد شد.
جامعهی آینده نمیتواند ناگهان ابزارهای جدید و بهتر کار را از انبار بیرون بکشد و در نتیجه سرمایهداری را شکست دهد. نه، همهچیز باید با همآن ابزار کار انجام شود، سازماندهی نیروهای مولده باید تغییر کند. این را جنبش «استاخانوی» نشان داد که ظهور کرد و به طور خود به خود در سراسر کشور گسترش یافت. اما قوانین روابط کالایی این حرکت را متوقف کرد. تجدید نظر در نرخ دستمزد کارگران که آغاز شده است به عنوان یک عقبگرد عمل کرده است.
[ادامه دارد...]#Ivan_Potapenkov