تاریخ و فرهنگ دره شهر

گپ و گفتی خودمانی از راه دور با خواجه حافظ و اظهار نظر خواجه در خصوص برخی از مسائل روزگار ما.

#عطاالله_رشیدی_فرد:

س. طبق معمول گفتگوها ، خواجه ی بزرگ بفرمایند اصالتا #اهل_کجا هستید و چطور شد که به دیار ما تشریف آوردید؟
ج. من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد در این دیر خراب آبادم

س. ای وای ! امان از دست آدم و آدمی زادگان . پس درد و رنج زیادی کشیده اید این طور نیست؟
ج. درد عشقی کشیده ام که مپرس
زهر هجری چشیده ام که مپرس

س. آقای حافظ من این روز ها برای این که از قافله عقب نمانم می خواهم وارد #بورس شوم به نظر شما چه معامله ای انجام بدهم و چه بخرم؟
ج. بکن معامله ای این دل شکسته بخر
که با شکستگی ارزد به صد هزار درست

س. ای وای ای وای ما که از فرق سر تا نوک پا شکسته ایم گفتم فعالیتی #اقتصادی انجام دهم که از گرسنگی نمیریم؟
ج. هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما

س. بسیار جالب به ما انرژی مثبت می دهید ، جناب آقای حافظ احتمال می دهم که پای #کرونا هم به دیار شما کشیده شده است و شما هم در قرنطینه به سر می برید حال و روزتان چه طور است؟
ج. سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی
دل ز تنهایی به جان آمد خدا را هم دمی
زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت
صعب روزی بلعجب کاری پریشان عالمی

س. ای وای ! آقای حافظ می خواستم نظرتان را در باره ی #چین و چینیان جویا شوم؟
ج. بت چینی عدوی دین و دل هاست
خداوندا دل و دینم نگه دار

س. ما که حال و روز خوشی نداریم شما آینده را چه گونه می بینید؟
ج. نمی بینم نشاط عیش در کس
نه درمان دلی نه درد دینی
درون ها تیره شد باشد که از غیب
چراغی بر کند خلوت نشینی

س. بسیار خوب، توصیه ی شما به آنان که به مردم
وعده ی #کلید حل مشکلات را می دهند اما در عمل خبری نیست ، چیست؟
ج. به صدق کوش که خورشید زاید از نفست
که از دروغ سیه روی گشت صبح نخست

س. آقای حافظ به نظر شما در دین و شریعت چه چیزی بزرگترین گناه محسوب می شود؟
ج. مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن
که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست

س. بسیار عالی ، احساستان در مقابل عمل مفسدان اقتصادی و غارتگران بیت المال چیست؟
ج. خون ما خوردند این کافر دلان
ای مسلمانان چه درمان؟ الغیاث

س. آقای حافظ شما دوست ندارید سفری به آنتالیا ، فرانسه ، کانادا داشته باشید؟
ج. خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است
چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است

س. لذت بردیم ، دست مریزاد. برخی برای رسبدن به جاه و مقام دست به هر کاری می زنند نظر شما در خصوص اینگونه افراد چیست؟
ج. مرو به خانه ی ارباب بی مروت دهر
که گنج عافیت در سرای خویشتن است
و
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

س. جناب آقای حافظ برای اینکه مغزها واندیشمندان ما از این آب و خاک فرار نکنند چه پیشنهادی دارید؟
ج. به خلق و لطف توان کرد صید اهل نظر
به بند و دام نگیرند مرغ دانا را

س. برای هم زیستی مسالمت آمیز و برطرف کردن اختلاف و دشمنی پبشنهاد شما چیست؟
ج. آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا

س. بسیار عالی حالا با تنگدستی ها چگونه سر کنیم؟
ج. هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی
کاین کیمیای هستی ، قارون کند گدا را

س. ای وای عیش کجا و مستی کجا؟! راستی برخی بر شماخطا می گیرند که خیلی دم ازعیش و می و مستی
می زنید ، ایراد آن ها به جا نیست؟
ج. چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطا ست
سخن شناس نه ای جان من، خطا اینجاست

س. بسیار جالب آقای حافظ می خواهم یک سوال خصوصی بپرسم مرا خیلی خیلی ببخشید ، می گویند بنده خدا ، عیال شما نه رنگ مو و نه قلم ابرو و نه لوازم آرایشی دارد ، آیا این شایعه صحت دارد؟

ج. ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است
به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را

س. خیلی عالی عالی ببخشید سرتان را درد آوردم گرچه گفتگو با شما لذت بخش است نمی خواهم بیش از این اذیت کنم. احساس می شود این روزها با کسی هم دم نمی شوید چرا؟
ج. محرم راز دل شیدای خود
کس نمی بینم ز خاص و عام

س. و آخرین سوال ، این روز ها لذت بخش ترین خواسته ی شما چیست؟
ج. دو یار زیرک و از باده ی کهن دومنی
فراغتی و کتابی و گوشه ی چمنی
من این مقام به دنیا و آخرت ندهم
اگرچه در پی ام افتند هر دم انجمنی

استاد بزرگوار شما همچنان در دل و جان و زندگی ما جا دارید و زنده اید.

✍ @CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••

با عرض سلام و ادب خدمت ادمین محترم و مخاطبین فهیم کانال تاریخ و فرهنگ دره شهر؛

در مورد #جهیزیه عروس در سیمره که خانم شیراوند در متن های قبلی مطلبی بیان کرده بودند باید گفت: درسیمره و هر منطقه دیگر جهیزیه یکسان نبوده است ، یعنی بگونه ای نبوده که همه مردم میبایستی بصورت حتم یک شکل آنرا انجام دهند
بلکه آن بود که پدر دختر در روز خواستگاری تعیین میکرد که درباره آن بین پدر دختر و خواستگارها به بحث و مباحثه می کشید تا انکه بتوافق ختم می شد که این توافق نیز متفاوت بود و بستگی به موقعیت طرفین داشت بعضی ها با توجه به موقعیت پدر داماد و خودش نیازی به صورت گرفتن نداشتند ولی انچه معمول بود ومن یاد دارم پدر داماد می بایست:
دو #پاتیل نسبتا بزرگ که حالا دیگ شان گویند
یک #پاتیلچه که از پاتیل ها کوچک تر بود خریداری کند دو پاتیل بزرگ یکی برای #ماست_بندی و یکی برای #طبخ_برنج و دومی برای غذاهای دگر..
#شش_مجمعه(سینی بزرگ)
دو سه دست #رختخواب
دو یا سه تخته #قالی دو متری محلی
شش #کاسه_مسی البته ظروف ان زمان همه مسی بودند..
#قوری
#سماور
یک #صندوق بنام هزار پیشه که دوازده سراستکان و زیر استکان در آن جا سازی شده بود
سه #پاتیلچه قد و نیم قد و
یک #حوراسبان که بگمانم امروز انرا خورجین گویند برای جای وسایل خانه با #قفل و #کلید
#آفتابه و
#لگن وخیلی خورد و ریز اولیه دیگر...
اینها جهاز آن زمان بود ..
ضمنا آن ظرفی که شام عروس در درونش بود جزو جهاز به حساب نمی آمد.

#جوان_هاشمی
تاریخ و فرهنگ دره شهر
https://telegram.me/ceymarian