تاریخ و فرهنگ دره شهر

#هوره_کول
Channel
Logo of the Telegram channel تاریخ و فرهنگ دره شهر
@CEYMARIANPromote
6.48K
subscribers
28.3K
photos
7.59K
videos
3.29K
links
ارتباط با ادمین👇: @Mehrgankadehh کانال مردمی #دره_شهر #مهرگان_کده، #سیمره ، تاریخ و #فرهنگ آدرس اینستاگرام: http://instagram.com/ceymarian
غروب زیبای فرودگاه
#‌هوره_کول_دره_شهر
📸 آبجامه

@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••
ادامه مطلب...
@ceymarian
معروفترین وقدیمی ترین روستای خشتی ساخته شده در سالهای 1306ه ق( #هوره_کول) بوده که بنده فقط اثار انرا دیده ام و وصف کلی انرا از زبان معمرین و اقوام شنیده ام این روستا که بشکل زیبایی در شمال روستای #وزیرآباد ودر منطقه #شوهان
بنا بوده .توسط بزرگانی :چون کدخدا #سالار _کرمشه (پدربرادران یوسفی..) و کدخدا #شیره (شیر محمد)
#کلی_حیدر_کولیوند (پدر بزرگ مادری حقیر) #صیدعزیز کرمشه /مرحوم حسین .و صفر و (ازطایفه جافرکولیوند) پدر برادران بازوند و کد خدا #موسی_ پورمند و فتح اله فرجی(
داییهای بنده) مرحوم قاسم گیاه چرچی وبرادرانش ..عباس و محمد..گیاچرچی (حسنوند)نیاکان سلیمانی های دره شهر //مرحوم محمد اسمعیلی وبرادرانش//بهرام و صید احمد ..و مرحوم صید عریز کرمشه وتعداد زباد دیگری از اقوام سلسله در ان روستااقدام به ایجاد ابادانی میکنندکه متاسفانه در سال 1314ه ق خالی از سکنه می شود ودر نقاط دیگر پراکنده میشوند چون مادرم که اکنون در قید حیات هستند
وخاطرات انروزگار را بخوبی بیاد دارند
کاملا مطالب مستند است .و همه اهالی بطور منظم ساختمانهای خشتی محکم درست می کنند وحتی باغ وباغات (انار)زیادی می کارند وانجا رونق می گیرد هر چند طرح اسکان عشایر رضا خانی در همان اثنا ظهور می کند اما بلای جان خسته انها میشود والغرض در سال 1314 انجا خالی از سکنه میشود که نیاز توضیح بیشتری دارد.... ان منطقه اکنون هنوز بنام برخی از ان اهالی شهرت دارد..
6-روستای بعدی در 15کیلومتری غرب دره شهر جاده ایلام قبل از روستای قلعه تسمه در کیلومتر ده جاده دره شهر به بدره بنام #کن_کلشیره قرار داشت که در سال ۱۳۵۷به لحاظ کمبود امکانات ان مکان طبیعی را ترک کردند وبه پل سیکان که مابقی طایفه از قبل انجا بودند پیوستند که معروف به روستای
کرمشه میباشد اغلب مردان بزرگ
ان دیار را بنده عینا دیده ام و اغلب انها به رحمت الهی رفته اند.. دراینجا از ذکر نام بزرگان خوداری می کنم چون هدف من تنها معرفی روستا های متروکه است وگرنه در همه این روستاها ی مذکور بز رگان دیگری بوده وهست . .
7-روستای دیگر روستای #چم_سبزعلی
معروف به( چم #شیخ_حسن) کولیوند
است که ایشان از مردان بزرگ وتوانا ودانا بوده که انها هم به شهر پلدختر مهاجرت
نموده و خالی از سکنه میشود
که (وصف بیشتر نیاز به فرصت دیگری است).
8-روستای دیگر که مرکب از چندخانوار بوده وبنده سکونت در ان را بیاد ندارم اما بنای ان کاملا موجود بود. در 5کیلومتری غرب دره شهر در حاشیه رودخانه سیکان در جنوب روستای مغزماری بود .معروف به ( #چم_شاپری) که مرحوم عمویم (مشهدی یحیی سلیمانی ..) ودو خانه دیگر در انجا ساکن بودند و بعد او در سال حدود 46ه ق متروکه شد ودر روستای گل زرد
که فاصله کمی داشتند ادغام گردید
8-روستای بعدی روستای کوچک در ضلع شرقی روستای چم نمشت بود
معروف به روستای مرحوم #یارولی_سیاه_سیاه که تاریخ مهاجرت وسایر سکنه ان را بیاد ندارم وبه هرحال دارای بنا بوده واهالی محترم انجا نیز در شهر اسکان یافته اند ..
9-مورد بعدی دوروستای #چم_تویی و #سرگچله بوده اند که دو طایفه بزرگ پادروند وسی سی در انجا با سایرین نیز زندگی میکردند ودر سالهای اولیه انقلاب به شهر مهاجرت نمودند. این دوروستا در شمال شرقی دره شهر جاده روستای چم ژاب به فاصله نزدیک از هم قرار داشتند ودارای اب چشمه طبیعی و مناظر زیبای دیگری
بودند که مردان بزرگ ان دیار امروز درقید حیات نیستند وخداوند روح همه انها را شادکند .
ابادی ( #ماهپاره) که در ضلع شرقی دره شهر کنونی بوده و به شهر ویا مسیر جاده اصلی مهاجرت نموده اند . و ابادی #قلعه_گل که در شهر ادغام شد وبرخی
از ساکنان ان به مرکز شهر .ونقاط دیگر
مهاجرت کردند بنده بافت قدیم این روستا را بعلت در بین راه قرار داشتن مدرسه به روستا وپیاده روی مستمر کاملا بیاد دارم واغلب ساکنان در همانجا اقدام به ساخت وساز بافت شهری نمودند .روستای دیگری که در شهر ادغام شد ابادی مرحوم #ابراهیم _منتی بود که چندین خانه در حاشیه( کوه کچ) در کنار زمین زراعی بودند که هم اکنون نیز اثار انها باقی مانده در پایان اهداف خودرا اینچنین بیان می کنم :
نیاز است که قشر جوان متوجه این مهاجرتها وتغیر مکانها وفرهنگها بصورت جزئی بشوند // ...ذکر خاطراتی برای
اهالی و میانسالها که بخشی از روزگار خودرا در انجا گذرانده اند //.
ادامه در پست بعدی ...
تاریخ و فرهنگ دره شهر
@CEYMARIAN
پیر غلام، شادروان #حاج_ایمانقلی_هاشمی

قبل از بیان موضوع اذعان می نماید ‌که رسالت قلم تنویر افکار عموم وانتقال داشته ها وباورها که به نوعی فرهنگ تعبیر می شود به نسل مابعد است ، قلم باید بدور از هر سطحی نگری ، سوءنظر دربیان حقایق، صداقت وامانت داری امین باشد.. کتمان حقایق وانتقال ندادن به نسل مابعد اگر از توانش براید واغماض نماید ،در مقابل نسل آتی مسئول خواهد بود .
دهه های چهل وپنجاه که از سیاه ترین ادوار تاریخی ایران وغربت دین در منطقه سیمره بود ،دشت #هوره_کول (اسم مکان) شاهد بر گزاری نماز باشکوه عید فطر به امامت حاج ایمانقلی هاشمی است، چهار راه اسدآباد نوای حزن انگیزاو را با سر نوحه #امروز عاشورا است این #یا محشر کبر است این# خوب بیاد دارد ....
روح بیشتر اموات این محدوده با قرائت نماز میت و اسمع و افهم تلقین او شاد شده است ، خانه شخصی اش محل اجتماع وبر پایی مراسمات مذهبی بود ،
احکام دین ودستورات شرعی را بامراجعه با ارا مراجع برای مردم تبیین می کرد،
مقید تام به احکام ودستورات دین بود ،ودر حالات او همین بس که با زبان روزه تصادف می نماید وسه انگشت دست اوقطع می شود ،وتارسیدن به خرم آباد و مداوا به پزشک معالج می گوید روزه هستم امپول بی حسی ترزیق ننماید که مبادا روزه ام باطل شود وبعد از بخیه بدون بی حسی موضعی میگوید خدا را شکر که روزه ام نگه داشتم ؟
ایمانقلی هاشمی فرزند دمبوس خان از طایفه میر سیمره و حاکم نشین پشتکوه آبدانان در سنه ۱۲۹۴ متولد ، ومکتب دار او سید بزرگواری بنام #سیدقاسم_حسینی از سادات ان منطقه می شود و نزد او تلمذ می نماید.. منش و روش سید چنان در روح وروان او تاثیر گذار می شود که ردای عبادی را بر قبای خانی ترجیح دادند و فرا گیری احکام دین را در عنفوان نوجوانی سر لوحه زندگی خود قرار می دهد و چنان شد و خوش درخشید ...
سال ۱۳۰۸ش همراه با خانواده به سر حد روس تبعید می شوند ،تبعید و تحت الحفظ،
خط را نکو می نوشت ، قران را به زیبایی و با تسلط کامل بر احکام تجوید ترتیل می نمود و بیشتر اوقات قران تلاوت می نمود بطوریکه قسم #قرآن_مال_ایمانقلی قسامه عامه مر دم بود به شعر علاقمند وبه سرودن اشعار آیینی مبادرت می ورزید و همین امر موجب می شود که بدون مزد در دفتر کار مختص تبعیدشدگان به کار گمارده شود ، همچنان علاقمند وتشنه فراگیری علو م واحکام اسلامی می شود.در همین اثنا با اقای حیرانی آشنا می شود حیرانی نویسنده وشاعری تواناست ،دیوان اشعار حیرانی در ذکر ومنقبت ائمه اطهار واشعار ایینی سرآمد دوران خود او است که بعد از تدوین یک جلد از کتاب خود را برای ایشان می فرستد ،
پس از دوازده سال در تبعید مجددا بازگشت به سیمره می نمایند حال حامل کوله باری از تجربه واندوخته های علمی ودینی است ،به وضع وخطابه می پر دازد وبا علمای زمان خود چون آیات عظام بروجردی ،مرعشی، امام خمینی ،گلپایگانی مکاتبه داشتند، همواره احکام دین را کسب تکلیف می کردند همین امر موجب شد که روحانیت به منطقه بیایند ومنزل ایشان خانه روحانی باشد، با آیت الله شهید مدنی که در خرم آباد دوران تبعید را می گذراند ملاقات می نماید ،موجب ظن ساواک می شود ومورد پرس وجو و مواخذه قرار می گیر د..
از #بانیان مسجد کوی طالقانی می باشند ودر اصلاح ذات البین مصلحی مقید بود ...
روحش شاد وراهش پر رهرو

بقلم #علی_آقایی
تاریخ و فرهنگ دره شهر
@CEYMARIAN
#ارسالی
سلام ، طولانی است اماخواندنش خالی از لطف نیست...
گذری برخاطرات قدیم زادگاهم روستای چم نمشت

آقای علی اصغرهاشمی معروف به(جوان ) در جواب شعر شما، چنین میگویم:
دلم بدجوری هوای قدیم چمنمشت کرده...
یاد صبح های زود که با کتک از خواب بیدارمیشدیم وگاوها را به #شوه_جو میبردیم بره ها وبزغاله ها( #بره_وبی)( #ورک و #کیه_ری )را به چرا در صبح زود میبردیم وقتی گوسفندها را میدوشیدند داد میزدند بره وبزغاله هارا بیارید منزل بعد از اینکه کمی شیر میخوردند دوباره بایک دست گوش چند بره و بزغاله را میگرفتیم شاید #فریب دادن مادرانشان برای شیردهی بیشتربود( #مل_می)درحالی که بره ها، بزغاله ها از شدت درد گوششان و برای خوردن شیر مجددفریاد میکشیدند اما ما بیخیال در فکراین بودیم که شیر بیشتری گیرمان بیاد...
بعدظهرها گاوها را از گاوچران جدا میکردیم به چرای دیگری میبردیم
هیچکس، هیچ توقعی نداشت صبح ها نان را زیر آتش وخاکستر مینداختیم درحالی مقداری خاکستر( #بیل)روی آن بود با ماست میخوردیم ولذت میبردیم ،یک فرش محلی و یک زیراندازحصیر( #لوه_نی)
یک تکه نان با خاکه قند چه لذتی داشت اما امروز این همه غذاهای رنگارنگ به ظاهرلذیذ
به دل نمی نشیند، یادش بخیر... #کاسم_سا(تقسیم غذای ناچیز بین خودوهمسایه ها،،)
دسته جمعی برا همدیگر کار ساختمان گلی، درو، جمع کردن محصولات #کیشه، #هوله ماش و کنجی(کنجد) چقدر زیبا،کمک همدیگرمیکردیم،،،اما امروزه برادر بدون پول به برادر کمک نمیکند... این شهرنشینی خسته ام کرده ،جناب به خدا قسم اگر خونه ای درچم نمش میداشتم اگرخودم تنهاهم بودم بیشترشبها و روزها آنجابودم... یادت هست مدتی چمنمشتی ها و شهرنشین های چم نمشتی کنار هم جمع شدیم فکرنکنم یادت بیاد روزهای بمباران صدام ملعون دردره شهر،،،،،چه روزهای خوبی بود در روستا چه لذتی داشت،،، ،هنگام نزدیک شدن به عیدنوروز(عیدمرده هایا #علفه)یاخیرات برا مرده ها....
اما عیدنوروز که میشد هنگام #عیدبمارکی زن ومرد دسته جمعی خانه به خانه بدون هیچ فکر وتوجهی فقط به نیت برادری خواهری همدیگر را میبوسیدیم .. بازیهای محلی که توسط بزرگترها انجام میگرفت،،
ماه رمضان(روزه) ما کوچک بودیم نمی دونستیم روزه یعنی چه امابزرگترها ،پدرهاو مادرها درگرمای تابستان درمیان کارکشاورزی روزه بودند نه یخچالی نه کولری، یادمه مرحوم مشهدی #میرجهانگیرهاشمی هنگام اذان مغرب ازبلندی خانه شان صدامی زدند مردم وقت #دهان بازکردن(افطارکردن)است
این راکه دارم مینویسم خداشاهداست بی اختیاراشک درچشمانم جاری شده بامشکل دارم خاطرات راادامه میدهم سحری با بابا مامان بیدارمیشدیم غذای سحر مقداری سیب زمینی پخته وبعضی موقع نان خالی باچای بودکه هزار تا چلوکباب وخورشت را زیر پا میگذاشت ،،عیدفطر در( #هوره_کول) مردم ازهمه جاآنجا جمع میشدند و پشت سرمرحوم #شیخ_صیدهادی نماز عید فطر میخواندند که ماکوچک بودیم نمی دونستیم عید فطر چی هست ،شبهای احیاء کوچک بودم یادم هست زمزمه الغوث الغوث بعدها مرحوم #یعقوب_رهبان مرا میدید میگفت الغوث من یارب اصلا نمی فهمیدم الغوث یعنی چه الان می فهمم همان دعای جوشن کبیر است که در روستا بدون امکانات برگزار میشد..
دوست ندارم وقت شما بگیرم یا باعث آزرده خاطرشماشوم ،،شبهای محرم یادش بخیر تا صبح باحلوا وآب قند(شربت)که حیات راطراوت میبخشید با پای پیاده همراه با بابا مامانها ازروستا با #سینه_زنی به اسدآباد می آمدیم پیش مسجدصا حب الزمان،ع،(مسجدمرحوم امام قلی هاشمی)اولین مسجد دره شهر ،،،واما کلام آخر ،،،،
درسر سه راه اسدآبادظهرعاشوراسینه زنی بود مرحوم مشهدی #امام_قلی_هاشمی بدون هیچ امکاناتی داشت نوحه میخواند مردم سینه میزدند،،،
آقای #صیدپاپی_سگوند و #غلام_نیازی و مرحوم حاج #مرتضی_فاضلی پیراهن ها را از تن کنده بودند و به کمرشان بسته بودند
محکم سینه میزدند دقیق یادم هست سینه هاشان سرخ شده بود حتی زخم شده بودند من بچه بودم هرچه به سینه ام میزدم سرخ نمیشد....

ارسالی از رمضان کاظمی
https://telegram.me/joinchat/B0nZgT4zXAV1FXbI03MGog
آسمون بوار آویار پیرم
برس و داده ژار و فقیرم

رم بکه بوار #یاروا شومه
بنه #هوره_کول آماده تومه
@ceymarian
درختل #کویه_ر نوم دم چی پلاس
عه درد بی آوی کل بینه خلاص

و دستور حق اور بار دیار
دشت #گل_زرد تا بوا وهار

سر پله #کلهر یاد و خر بو
چی دریای نیل مویی و صد جو

هر کشاورزی آویاری مکرد
دشت #چمکلو کل سز مکرد

یاد و خر بو عه فصل وهار
مله مکردیم و آو زلال

آسمون بوار و سرزمینم
#شرشره حشک بی خیلی خمینم
@ceymarian
بن #عباس_آباد خیلی تینیه
دشت #هوره_کول آماده تومه

بوار آسمون چی قدیم هر روز
دلمو شاد بکه چی شو نوروز

و کو بار کردن هفته وارونل
سر چشمل قدیم کل بینه متل

آسمون بوار آویار پیرم
برس و داد ژار و فقیرم

#علی_بخش_پیرزاده

تاریخ و فرهنگ دره شهر 👇👇
https://telegram.me/joinchat/B0nZgT4zXAV1FXbI03MGog