اندیشیدن تنها راه نجات

#یهودیان
Channel
Logo of the Telegram channel اندیشیدن تنها راه نجات
@AndishekonimPromote
5.31K
subscribers
22.7K
photos
21.1K
videos
8.79K
links
کانال اندیشه(گسترش علم و مبارزه با خرافات، ادیان، شبه علم) آیدی ادمین @Printrun @Salim_Evolution گروه تلگرامی عقاید محترم نیستند https://t.me/+afAiwBquqnIyZTli اینستاگرام https://www.instagram.com/p/Cpxu3rcjtzV/?igshid=YmMyMTA2M2Y= کتابخانه کانا
دوستِ مَذهبی اَم؛ #آتئیسم یا #خداناباوری، #نهیلیسم یا #پوچ_گرا نیست

بخش اول

بارها پیش آمده که اشخاصی دیندار، نگارنده را به دلیل خداناباوری متهم به پوچ گرایی نموده و پیش بینی کرده که وی به دلیل باور نداشتن به ماورا الطبیعه و بی ایمانی به خداوند، روزی خود را از سر نا امیدی و بی هدفی خواهد کُشت و به زندگی دردناکِ پوچِ بدون خدایی پایان خواهد داد!

این مسئله که بارها و بارها برای نگارنده و هم فکرانش پیش آمده سبب شد تا مقاله امروز نگاشته و مرزهای میان آتئیسم و نهیلیسم کشیده و پاسخی به تمامی آن اتهامات واهی داده شود تا دوستانِ مذهبی بدانند که زندگی یک خداناباور، بر چه اصولی بَنا شده و پرنسیپ های اخلاقی وی چیستند؟


البته که نُقاطِ مشترکی میان پوچ گرایان و خداناباوران وجود دارد که برای مثال می توان به عدم اعتقاد هر دو دسته به روح، دنیایِ پس از مرگ و همچنین وجود خدایان و یا باور هر دو گروه به علم و دانش به عنوان تنها حقیقت موجود اشاره کرد، اما آیا این بدان معناست که پوچ گرایان و خداناباوران از یک دسته و قُماشند؟ قطعن خیر!

اشتباهِ نُخستی که در این مقایسه صورت گرفته،
قرار دادن پوچ گرایی که یک #مکتب_فلسفی – سیاسی می باشد در کنار خداناباوری که یک بُنیاد #خردگرایی و غیر مذهبی شمارده می شود ، در کنار یکدیگر است؛
مقایسه این دو قیاسِ مع الفارق است چرا که از نظر منطقی این دو دیدگاه، در یک اقلیم قرار ندارند.

مقایسه پوچ گرایان و خداناباوران همچون مقایسه میان #لیبرال_دموکراسی و تیم ملی فوتبال انگلستان است چرا که این دو مکتب، در یک جایگاه و یک زمینه مساوی قرار ندارند؛ از طرفی پوچ گرایان بر این باورند که وجودشان در دُنیا هیچ اهمیتی ندارد و هیچ ارزشی در زندگی کردن وجود ندارد و آنان کمترین علاقه و امیدی به زنده ماندن ندارند.

حال آنکه خداناباوران، هر روز با امید و عشق به اینکه پیش از مرگ شان کره زمین را به مکانی بهتر برای زندگی تبدیل کرده و آن را پیشکش به نَسل های آینده کنند، از خواب بر می خیزند؛ خداناباوران زندگی و زنده بودن را جشن گرفته در #کمال_انسانیت و #آزادی و #برابری سرمستانه زندگی می‌کنند و سپاسگزار این شانسی هستند که در اختیارشان قرار گرفته و سخت تلاش می کنند تا نوید امید به آینده ای بهتر را به گوش همگان برسانند.

خداناباوری؛ گویا نه تنها برای خود افراد ناباور خوب بوده بلکه از مزایای آن حتی دینداران وخرافه پرستان هم بهره مند هستند. بانگاهی به آمار #اندیشمندان و #دانشمندان، اکتشاف کنندگان و صاحبان تکنولوژی متوجه خواهيد شد که نود درصد آنها ناباور هستند و با تلاش شبانه روزانه هر روز یک فن آوری جدید توسط علم به بشریت اهدا می‌کنند.

این در حالی است که #مسیحیان، #مسلمانان، #یهودیان و دیگر #مذهبیون در مکان های مقدس شان غرق در خرافات مشغول پرستش مرگ و آه و ناله اند و برای بهتر شدن زندگانی های شان، تنها و تنها دُعا کرده وبا نذر و دخیل منتظر معجزه اند ؛ حال با یک مقایسه ساده در می یابید که #خداناباوران بیشتر برای زندگی ارزش قائلند و یا مذهبیون؟

بی تردید خداناباورانِ پوچ گرا نیز وجود دارند، همانطور که مذهبیونِ پوچ گرا نیز وجود دارند؛ این دسته از انسان ها کسانی هستند که از پَستی و پَلَشتی جامعه به درد آمده اند و نداشتن کمترین امید به بهبود وضع زندگی شان و بهتر شدن شرایط اجتماعی شان، ایشان را بدین باور رسانده که به قول زنده یاد صادق هدایت: “مرگ همچون مادری مهربان است که پس از یک روز طوفانی، فرزندش را در آغوش گرفته و نوازش می کند…”
.


@AndisheKonim

ادامه 👇 👇 👇 👇
💥وقتی #دانشمندان دلیل چیزی را نمی‌دانند، مثلا اینکه چطور اولین موجودات "خود تقسیم شونده" بروی زمین شکل گرفتند، یا اینکه چطور #هستی پدیدار شد، به ندانستن اش اقرار می کنند.

⚡️ادعای #دانستن چیزی که نمی دانیم خطایی #سهمگین در دانش، و در عین حال، #شریان حیاتی مذهب است.

⚡️یکی از عظیم ترین تناقضات مذهبیون این است که دائما خود را برای افتادگی و تواضع ستایش می کنند، در عین اینکه ادعاهایی درباره کیهان شناسی، زیست شناسی و شیمی می کنند که هیچ دانشمندی نمی کند.

💥وقتی درباره ماهیت هستی و مکان ما در آن حرف می زنیم، خداناباوران به دانش تکیه می کنند. این نامش نادانی نیست، صداقت روشنفکرانه است.

متاسفانه واژه "خداناباور" به قدری با الفاظ توهین آمیز مومنان متواضع!! همچون ملحد، کافر و الحاد همراه شده است که حتی در ایالات متحده امریکا مردم به چنین افرادی اعتماد ندارند و تنها یک سوم امریکایی ها بر طبق نظرسنجی حاضر خواهند بود به فردی که از همه نظر صلاحیت داشته باشد و خداناباور باشد رای بدهند.!!

حتی #جان_لاک، یکی از مفاخر عصر روشنگری معتقد بود که خداناباوران نمی‌بایست مورد اعتماد باشند به دلیل اینکه «بندها و اقوالی که افراد دیگر را متعهد نگاه می دارد بر خداناباوران هیچ اثری ندارند».

اما این سخن گزافه مربوط به سیصد سال پیش است.

از انجا که می دانیم خداناباوران باهوش‌ترین و باسوادترین قشر جامعه خود می باشند، شایسته است افسانه هایی که به صدد بدنام کردن ایشان توسط مومنان متواضع!! ساخته شده است را باطل بکنیم.


🔻🔻🔻🔻

۱. #خداناباوران #زندگی را بی معنا می‌دانند.

کاملا برعکس!
صددرصد برعکس!
هرگز، هرگز، هرگز چنین نیست.
این مومنین متواضع هستند که فکر می کنند بدون وجود وعده جفتگیری و شرابخواری در چراگاه ابدی، زندگی معنایی ندارد.
معنای سکس و پاشیدن اسپرم تا ابد در بهشت چیست؟
خداناباوران معمولا بر سر این مسئله که زندگی ارزشمند است اطمینان دارند.

زندگی وقتی معنا دارد که به تمامه مورد استفاده قرار بگیرد. رابطه ما با عزیزان مان ارزشمند است و نیازی نیست ابدی باشد تا معنا داشته باشد.
از نظر خداناباوران این هراس از تهی شدن از معنا، کمی بی معناست!

۲. خداناباوری عامل بزرگترین #جنایات تاریخ بوده است.

مومنین مدام می گویند جنایات #هیتلر #استالین و #پل پات، نتیجه خداناباوری بوده است. مشکل فاشیسم و کمونیسم اما، سخت گیری علیه مذهب نیست، بلکه شباهت انکار ناپذیرشان به مذهب است.

#فاشیسم و #کمونیسم، کیش شخصیت پروری دارند و به قدری دگماتیک* هستند که به واقع از فرقه های مذهبی غیرقابل تمیز است.
آشوتیس، گولاگ ها و زمین های کشتار، مثال های ترک دگما نیستند بلکه نماد عینی پذیرش دگماها تا سر حد نهایت اند.
هیچ جامعه ای در تاریخ بشر وجود ندارد که از زیادی "منطقی شدن" ضرر کرده باشد.

*دگما: جَزمیت، خشک‌اندیشی یا دُگماتیسم (به انگلیسی:Dogma) عبارت است از روش اندیشه‌گری غیرانتقادی، غیرتاریخی و متافیزیکی، که بر بنیاد باورهای جزمی روایت شده.



۳. خداناباوری #دگماتیک است.

#مسلمانان، #یهودیان و #مسیحیان معتقدند که متون مقدس شان به قدری سرشار از دانایی درباره نیازهای انسانی است که تنها می توانسته توسط یک موجودیت برتر نوشته شده باشد. خداناباور، به زبان ساده، کسی است که این ادعاها را شنیده، متون مقدس را خوانده و آنها را افسانه های مردمان کهن عصر برنز یافته است. برای رد ادعاهای توجیه ناپذیر مذهب، نه نیاز به دگم بودن هست و نه پذیرش چیزی بر پایه ایمان.
همانطور که استفن رابرتس، تاریخ شناس گفته است «من مدعی هستم که هر دوی ما خداناباوریم. فقط من به یک خدا بیشتر از تو ناباورم. هر وقت تو فهمیدی که چرا به همه آنها خداهای غیر از خدای خودت باور نداری، خواهی فهمید چرا من به خدای تو نیز باور ندارم».

۴. #خداناباوران فکر می کنند همه چیز در دنیا #تصادفی بوجود آمده.

هیچ کس نمی داند دنیا چطور بوجود آمده. در واقع بر پایه آنچه می دانیم، شاید اصلا نشود حرف از یک «آغاز» زد. وقتی از آغاز حرف می زنیم در واقع معیار زمان را در نظر داریم در حالی که داریم از شروع زمان-مکان حرف می زنیم.
این انتقاد که خداناباوران فکر می کنند همه چیز تصادفی بوجود امده را به کرات علیه فرگشت داروینی هم به کار میبرند. اما همانطور که ریچارد داکینز در کتاب "هذیان خدا" توضیح می دهد، با اینکه ما نمی دانیم حیات چطور بروی زمین بوجود آمد، اما به خوبی می دانیم که تنوع زیستی که امروز مشاهده می کنیم، نتیجه چه فرآیندی بوده است.
فرگشت نتیجه جهش های تصادفی به علاوه انتخاب طبیعی است. این واژه انتخاب طبیعی را داروین برای این انتخاب کرد که آن را از انتخاب مصنوعی که دامداران انجام می دهند متمایز کند. در هر دو حالت، یک فرآیند کاملا غیر تصادفی در جریان است.

@AndisheKonim
#ادامه👇
💥وقتی #دانشمندان دلیل چیزی را نمی‌دانند، مثلا اینکه چطور اولین موجودات "خود تقسیم شونده" بروی زمین شکل گرفتند، یا اینکه چطور #هستی پدیدار شد، به ندانستن اش اقرار می کنند.

⚡️ادعای #دانستن چیزی که نمی دانیم خطایی #سهمگین در دانش، و در عین حال، #شریان حیاتی مذهب است.

⚡️یکی از عظیم ترین تناقضات مذهبیون این است که دائما خود را برای افتادگی و تواضع ستایش می کنند، در عین اینکه ادعاهایی درباره کیهان شناسی، زیست شناسی و شیمی می کنند که هیچ دانشمندی نمی کند.

💥وقتی درباره ماهیت هستی و مکان ما در آن حرف می زنیم، خداناباوران به دانش تکیه می کنند. این نامش نادانی نیست، صداقت روشنفکرانه است.

متاسفانه واژه "خداناباور" به قدری با الفاظ توهین آمیز مومنان متواضع!! همچون ملحد، کافر و الحاد همراه شده است که حتی در ایالات متحده امریکا مردم به چنین افرادی اعتماد ندارند و تنها یک سوم امریکایی ها بر طبق نظرسنجی حاضر خواهند بود به فردی که از همه نظر صلاحیت داشته باشد و خداناباور باشد رای بدهند.!!

حتی #جان_لاک، یکی از مفاخر عصر روشنگری معتقد بود که خداناباوران نمی‌بایست مورد اعتماد باشند به دلیل اینکه «بندها و اقوالی که افراد دیگر را متعهد نگاه می دارد بر خداناباوران هیچ اثری ندارند».

اما این سخن گزافه مربوط به سیصد سال پیش است.

از انجا که می دانیم خداناباوران باهوش‌ترین و باسوادترین قشر جامعه خود می باشند، شایسته است افسانه هایی که به صدد بدنام کردن ایشان توسط مومنان متواضع!! ساخته شده است را باطل بکنیم.


🔻🔻🔻🔻

۱. #خداناباوران #زندگی را بی معنا می‌دانند.

کاملا برعکس!
صددرصد برعکس!
هرگز، هرگز، هرگز چنین نیست.
این مومنین متواضع هستند که فکر می کنند بدون وجود وعده جفتگیری و شرابخواری در چراگاه ابدی، زندگی معنایی ندارد.
معنای سکس و پاشیدن اسپرم تا ابد در بهشت چیست؟
خداناباوران معمولا بر سر این مسئله که زندگی ارزشمند است اطمینان دارند.

زندگی وقتی معنا دارد که به تمامه مورد استفاده قرار بگیرد. رابطه ما با عزیزان مان ارزشمند است و نیازی نیست ابدی باشد تا معنا داشته باشد.
از نظر خداناباوران این هراس از تهی شدن از معنا، کمی بی معناست!

۲. خداناباوری عامل بزرگترین #جنایات تاریخ بوده است.

مومنین مدام می گویند جنایات #هیتلر #استالین و #پل پات، نتیجه خداناباوری بوده است. مشکل فاشیسم و کمونیسم اما، سخت گیری علیه مذهب نیست، بلکه شباهت انکار ناپذیرشان به مذهب است.

#فاشیسم و #کمونیسم، کیش شخصیت پروری دارند و به قدری دگماتیک* هستند که به واقع از فرقه های مذهبی غیرقابل تمیز است.
آشوتیس، گولاگ ها و زمین های کشتار، مثال های ترک دگما نیستند بلکه نماد عینی پذیرش دگماها تا سر حد نهایت اند.
هیچ جامعه ای در تاریخ بشر وجود ندارد که از زیادی "منطقی شدن" ضرر کرده باشد.

*دگما: جَزمیت، خشک‌اندیشی یا دُگماتیسم (به انگلیسی:Dogma) عبارت است از روش اندیشه‌گری غیرانتقادی، غیرتاریخی و متافیزیکی، که بر بنیاد باورهای جزمی روایت شده.



۳. خداناباوری #دگماتیک است.

#مسلمانان، #یهودیان و #مسیحیان معتقدند که متون مقدس شان به قدری سرشار از دانایی درباره نیازهای انسانی است که تنها می توانسته توسط یک موجودیت برتر نوشته شده باشد. خداناباور، به زبان ساده، کسی است که این ادعاها را شنیده، متون مقدس را خوانده و آنها را افسانه های مردمان کهن عصر برنز یافته است. برای رد ادعاهای توجیه ناپذیر مذهب، نه نیاز به دگم بودن هست و نه پذیرش چیزی بر پایه ایمان.
همانطور که استفن رابرتس، تاریخ شناس گفته است «من مدعی هستم که هر دوی ما خداناباوریم. فقط من به یک خدا بیشتر از تو ناباورم. هر وقت تو فهمیدی که چرا به همه آنها خداهای غیر از خدای خودت باور نداری، خواهی فهمید چرا من به خدای تو نیز باور ندارم».

۴. #خداناباوران فکر می کنند همه چیز در دنیا #تصادفی بوجود آمده.

هیچ کس نمی داند دنیا چطور بوجود آمده. در واقع بر پایه آنچه می دانیم، شاید اصلا نشود حرف از یک «آغاز» زد. وقتی از آغاز حرف می زنیم در واقع معیار زمان را در نظر داریم در حالی که داریم از شروع زمان-مکان حرف می زنیم.
این انتقاد که خداناباوران فکر می کنند همه چیز تصادفی بوجود امده را به کرات علیه فرگشت داروینی هم به کار میبرند. اما همانطور که ریچارد داکینز در کتاب "هذیان خدا" توضیح می دهد، با اینکه ما نمی دانیم حیات چطور بروی زمین بوجود آمد، اما به خوبی می دانیم که تنوع زیستی که امروز مشاهده می کنیم، نتیجه چه فرآیندی بوده است.
فرگشت نتیجه جهش های تصادفی به علاوه انتخاب طبیعی است. این واژه انتخاب طبیعی را داروین برای این انتخاب کرد که آن را از انتخاب مصنوعی که دامداران انجام می دهند متمایز کند. در هر دو حالت، یک فرآیند کاملا غیر تصادفی در جریان است.

@AndisheKonim
#ادامه👇
دوستِ مَذهبی اَم؛ #آتئیسم یا #خداناباوری، #نهیلیسم یا #پوچ_گرا نیست

بخش اول

بارها پیش آمده که اشخاصی دیندار، نگارنده را به دلیل خداناباوری متهم به پوچ گرایی نموده و پیش بینی کرده که وی به دلیل باور نداشتن به ماورا الطبیعه و بی ایمانی به خداوند، روزی خود را از سر نا امیدی و بی هدفی خواهد کُشت و به زندگی دردناکِ پوچِ بدون خدایی پایان خواهد داد!

این مسئله که بارها و بارها برای نگارنده و هم فکرانش پیش آمده سبب شد تا مقاله امروز نگاشته و مرزهای میان آتئیسم و نهیلیسم کشیده و پاسخی به تمامی آن اتهامات واهی داده شود تا دوستانِ مذهبی بدانند که زندگی یک خداناباور، بر چه اصولی بَنا شده و پرنسیپ های اخلاقی وی چیستند؟


البته که نُقاطِ مشترکی میان پوچ گرایان و خداناباوران وجود دارد که برای مثال می توان به عدم اعتقاد هر دو دسته به روح، دنیایِ پس از مرگ و همچنین وجود خدایان و یا باور هر دو گروه به علم و دانش به عنوان تنها حقیقت موجود اشاره کرد، اما آیا این بدان معناست که پوچ گرایان و خداناباوران از یک دسته و قُماشند؟ قطعن خیر!

اشتباهِ نُخستی که در این مقایسه صورت گرفته،
قرار دادن پوچ گرایی که یک #مکتب_فلسفی – سیاسی می باشد در کنار خداناباوری که یک بُنیاد #خردگرایی و غیر مذهبی شمارده می شود ، در کنار یکدیگر است؛
مقایسه این دو قیاسِ مع الفارق است چرا که از نظر منطقی این دو دیدگاه، در یک اقلیم قرار ندارند.

مقایسه پوچ گرایان و خداناباوران همچون مقایسه میان #لیبرال_دموکراسی و تیم ملی فوتبال انگلستان است چرا که این دو مکتب، در یک جایگاه و یک زمینه مساوی قرار ندارند؛ از طرفی پوچ گرایان بر این باورند که وجودشان در دُنیا هیچ اهمیتی ندارد و هیچ ارزشی در زندگی کردن وجود ندارد و آنان کمترین علاقه و امیدی به زنده ماندن ندارند.

حال آنکه خداناباوران، هر روز با امید و عشق به اینکه پیش از مرگ شان کره زمین را به مکانی بهتر برای زندگی تبدیل کرده و آن را پیشکش به نَسل های آینده کنند، از خواب بر می خیزند؛ خداناباوران زندگی و زنده بودن را جشن گرفته در #کمال_انسانیت و #آزادی و #برابری سرمستانه زندگی می‌کنند و سپاسگزار این شانسی هستند که در اختیارشان قرار گرفته و سخت تلاش می کنند تا نوید امید به آینده ای بهتر را به گوش همگان برسانند.

خداناباوری؛ گویا نه تنها برای خود افراد ناباور خوب بوده بلکه از مزایای آن حتی دینداران وخرافه پرستان هم بهره مند هستند. بانگاهی به آمار #اندیشمندان و #دانشمندان، اکتشاف کنندگان و صاحبان تکنولوژی متوجه خواهيد شد که نود درصد آنها ناباور هستند و با تلاش شبانه روزانه هر روز یک فن آوری جدید توسط علم به بشریت اهدا می‌کنند.

این در حالی است که #مسیحیان، #مسلمانان، #یهودیان و دیگر #مذهبیون در مکان های مقدس شان غرق در خرافات مشغول پرستش مرگ و آه و ناله اند و برای بهتر شدن زندگانی های شان، تنها و تنها دُعا کرده وبا نذر و دخیل منتظر معجزه اند ؛ حال با یک مقایسه ساده در می یابید که #خداناباوران بیشتر برای زندگی ارزش قائلند و یا مذهبیون؟

بی تردید خداناباورانِ پوچ گرا نیز وجود دارند، همانطور که مذهبیونِ پوچ گرا نیز وجود دارند؛ این دسته از انسان ها کسانی هستند که از پَستی و پَلَشتی جامعه به درد آمده اند و نداشتن کمترین امید به بهبود وضع زندگی شان و بهتر شدن شرایط اجتماعی شان، ایشان را بدین باور رسانده که به قول زنده یاد صادق هدایت: “مرگ همچون مادری مهربان است که پس از یک روز طوفانی، فرزندش را در آغوش گرفته و نوازش می کند…”
.


@AndisheKonim

ادامه 👇 👇 👇 👇
#بزرگداشت_ضروری


آمدن #اسلام به ایران با کشتار نیاکان ما همراه بود. دویست سال اول ورود اسلام آسیاب های خون از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب ایران به راه افتاد، هرجا که گام های سرداران و سربازان عرب رسید سوختند و ویران کردند و کشتند و به غارت بردند. زن های زیبا و جوان را به نام کنیز و مردان خوشرور و نوجوان را به نام غلام برای سوء استفاده جنسی از ایران به عربستان بردند و پس از سیراب شدن از هر کدام آنها را در سر بازار به حراج گذاشتند و فروختندشان تا مجلس گرم کن یک شیخ پست فطرت دیگر عرب گردند. در درون ایران هم تا توانستند به زن ها تجاوز کردند و گردن مردان را از تن جدا نمودند.

اگر چه پس از چندی چشم و گوش میهن پرستانی چون #ابومسلم_خراسانی و #بابک_خرمدین و سدها تن دیگر باز شد و برای باز گردانیدن شرف و آبروی ایرانیان به پا خواستند و جان شیرین در آن راه از دست دادند ولی ملت ما هرگز نتوانستند بار دیگر از دست ستمکاری این دین، کمر راست کند و به زندگی آرام و ایرانیت خود برگردد.

این ماجرای تلخ آسیب دیدن، کشته دادن و عقب ماندن از جامعه جهانی 1400 سال است به درازا کشیده، هیچ ماجرایی در جهان به قدمت تاریخ فتنه و آشوب خونریزی #اسلام در ایران وجود نداشته و ندارد.

وجداناً تعداد کشته شده های #ایرانی از دست اسلام و زیان های مالی و اجتماعی آن خیلی بیشتر از کشتار #یهودیان در #آلمان_هیتلری است، آن کشتار بالاخره پس از مدت کوتاهی پایان گرفت ولی کشتار اسلام در ایران همچنان ادامه دارد و اگر جلویش گرفته نشود چه بسا به نابودی ایران و تجزیه به کشورهای بسیار کوچک بینجامد.

یکی از دلایل ماندگاری یهودیان ، یاد آوری هر روزه و هر ماه و هر ساله جنایت شرم آور #هیتلر است که بر آنها روا داشته شد، یهودیان هرگز آن رفتار غیر انسانی را به دست فراموشی نمیسپارند و هرسال و در هر فرصت که پیش آید با انجام برنامه های یاد آوری و نمایشی فیلم آن رخداد تلخ را زنده نگاه میدارند تا هر کس یا کسان دیگری به فکر چنان تجاوزی به زندگی آنها نیفتد.

#ارامنه به همین شکل دست از سر ترکها که نیاکان آنها را کشتار همگانی (جه نه ساید) کردند بر نمیدارند، چرا ما ایرانیان بیشتر از کلیمی ها و ارامنه ستم دیده ایم و کشته داده ایم و زیان برده ایم از به نمایش گذاردن و یاد آوری آن حمله بزرگ در 1400 سال پیش کوتاهی کرده و می کنیم، بزرگتراز این فاجعه چه می توانست باشد، که ایران را از یک کشور #درجه_یک و با تمدن به یک کشور جهان سومی عقب مانده تبدیل کرده است.

چرا ما ایرانیان ماهی یا هفته ای را در سال به سوگ این همه از دست رفته ننشینیم و فریاد بر نیاوریم که چه بر سر پدران و مادران بیگناه ما رفته است. آیا زمان آن نرسیده است که بجای #سوگواری برای #عرب ها در #ماه_های_محرم و #صفر و بقیه روزهای دیگر که سراسر سال ما را فراگرفته، این ماه ها و یا ماه های دیگری را برای به سوگ نشستن و یاد آوری از دست داده های خودمان بپردازیم تا آینده گان هرگز ادامه دهنده این پستی و خفت نگردند، ما که به این آگاهی رسیده ایم #سکوت به هیج شکلی جایز نیست.



@AndisheKonim
کشتار #یهودیان چگونه قابل فهم است؟

جلال ایجادی 31/10/2018
استاد جامعه‌شناس دانشگاه پاریس

شنبهء پیش یک آمریکایی یازده یهودی را در کنیسه کشت. اینگونه کشتارهای جهت‌دار علیه یهودیان اتفاقی نیست و پیوسته تکرار می‌شود. طی دو سال اخیر تعداد زیادی یهودی در فرانسه و اروپا کشته شد.

این کینه از کجا میاید؟ در میان کاتولیک‌های سنتی که معتقدند مسیح توسط یهودی‌ها کشته شد، تمایل ضدیهودی بسیار قوی است. در ایدئولوژی نازیسم یهودی باید بمیرد زیرا او هچون یک ویروس خطرناک است. در قرآن یهودیان همچون خائن معرفی شده و این افراد قابل اعتماد نیستند. قرآن می‌گوید: لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النّاسِ عَداوَةً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیهُودَ وَ الَّذینَ أَشْرَکُوا. به طور مسلّم (ای پیامبر) دشمن‌ترین مردم نسبت به مؤمنان را، یهود و مشرکان خواهی یافت (سورهء مائده آیه ۸۲).

افزون بر آن، در سنت پیامبر اسلام کشتار یهودیان یک واقعیت تاریخی است. در کشورهای مسلمان و از جمله ایران روحیهء ضد یهودی قوی موجود است و کوچه و بازار از متلک و گفتار ضد یهودی فراوان است. در ایدئولوژی راست افراطی اروپا و آمریکایی، یهودی یک توطئه‌گر معرفی می‌شود. در کشورهای اروپای شرقی مانند لهستان و مجارستان، گرایش آنتی‌سامی و ضد یهودی نیرومند است. حامیان حکومت مارشال پتن در ویشی که در فرانسه با هیتلر سازش نمودند، تمایل ضدیهودی پررنگ داشته‌اند و یهودیان را با ترن به اردوگاه‌های آدم‌سوزی ارسال می‌کردند.

تمایل ضد یهود در کل اروپا ادامه دارد. برخی چپ‌ها که خود را ضد صهیونیست معرفی می‌کنند و خود را مدافع آرمان خلق فلسطین می‌دانند، دارای گرایش ضد یهودی هستند. این چپ‌ها که در حال دلسوزی برای فلسطین هستند اغلب منافع و مصالح ایران را فراموش می‌کنند. موضع‌گیری موافق فلسطین این افراد چپ، تا حمایت از مرتجعین حزب الله لبنان و حماس فلسطینی به پیش می‌رود، امری که به ناچار با سیاست جمهوری اسلام همسو می‌گردد.

به طور مسلم سیاست استعماری دولت اسرائیل در مناطق فلسطینی و مانع‌تراشی برای مقابله با ایجاد یک دولت فلسطینی قابل انتقاد است. اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها باید هر کدام دولت خود را داشته باشند. وضعیت اختلاف و جنگ در خاورمیانه در عمل موجب رشد جریانات اسلامیستی در سرزمین‌های فلسطینی شده و این امر در تضاد با سیاست صلح است. این وضع بحرانی همیشه مورد استفاده رژیم‌های عرب و جمهوری اسلامی قرار گرفته تا به خود مشروعیت بخشند و مردم مسلمان را علیه یهودیان برانگیزند.

ولی پرسش اساسی در اینجا دربارهء ریشهء کینه علیه یهودیان است. چرا یک آمریکایی نژادپرست یهودی‌ها را در محل نیایش به مسلسل می‌بندد؟ چرا یهودی‌کشی در دستور آدم‌کشان نژادپرست اروپایی و تروریست‌های اسلامی قرار می‌گیرد؟

به‌ طور مسلم ما باید رابطهء این جنایت‌ها را با ایدئولوژی‌های ضد یهود مورد تحلیل قرار دهیم. ضدیهودها همیشه ثروت و سرمایه‌های بانکی یهودی را منشاء بحران جهان معرفی می‌کنند. ضدیهودها همیشه دماغ گنده یهودی‌ها و خسیس بودن آن‌ها را مطرح می‌کنند. همه این تبلیغات بیانگر نادانی و حماقت مبلغان آن‌هاست.

به‌علاوه در تمام جهان و در میان همه مردم جهان، چنین خصوصیاتی را می‌توان پیدا کرد. این تبلیغات ابلهانه منعکس کنندهء یک نژادپرستی بیمار و گندیده است. ایدئولوژی اسلامی و ایدئولوژی کاتولیکی فناتیک و ایدئولوژی هیتلری و پوپولیسم راست افراطی منشاء بدآموزی علیه یهودیان است. در تمام حوزه‌های شیعه و اسلامی و در تمام مغزهای معیوب اسلام‌گرایان، ضدیت با یهود یک لذت بیمارگونه است. کینه خمینی و احمدی نژادها به یهودیان را از یاد نبریم.

در میان همهء مردمان جهان یهودی‌ها نقش مثبتی برای پیشرفت بشریت ایفاء نموده‌اند. آن‌ها خلق برتر نیستند ولی کار آن‌ها پشتوانهء پیشرفت آن‌هاست. کارل مارکس، زیگموند فروید، هانا آرنت، فرانتس کافکا، گوستاومالر، باروخ اسپینوزا، لوسین فروید، استیون اشپیلبرگ، هاریسون فورد، سیمون سینوره، ناتلی پورتمن، آلبرت اینشتن، هربرت سیمون، ژوزف استیگلیس، ژرژ شارپاک، فیلیپ روت، ابن میمون، ایمانوئل لویناس، ژاک دریدا، و صدها متفکر و هنرمند یهودی تبار برای جامعه بشری تلاش کرده‌اند.

نبوغ برجستهء یهودی‌ها از ژن آن‌ها نیست بلکه از تلاش سخت‌سرانه و تربیت خانوادگی و همت فردی و جدیت کاری و قدرت یادگیری آن‌هاست. تربیت و آموزش یهودیان پایه پیشرفت آن‌ها را ساخته و آن‌ها در جامعه‌ای که هستند هوشیارانه تمام امکانات مطلوب را برای موفقیت بکار می‌گیرند. ضدیهودهای نژادپرست و اسلامی، فقط درماندگان تاریخ هستند و تنها وسیلهء آن‌ها کینه‌جویی و آسیب‌ رساندن به یهودی می‌باشد