زن و جامعه (زن کارگر)

#نزهت_بادی
Channel
Prohibited Content
Politics
Social Networks
Education
Persian
Logo of the Telegram channel زن و جامعه (زن کارگر)
@zan_jPromote
2.08K
subscribers
17.1K
photos
14.3K
videos
5.21K
links
تماس با ما : @Zan_jameh Women's emancipation
زن و جامعه (زن کارگر)
برابری #فیلم #نمک_زمین #هربرت_بیبرمن #۱۹۵۴ #زنان_کارگر #زنان_خانه‌دار
در آغاز، زن خودش را اینگونه معرفی می‌کند: اسم من اسپرانزا است و همسر یک معدنچی هستم. به همین دلیل وقتی اتحادیه کارگران معدن به دنبال بهبود اوضاع معدنچی‌هاست، اسپرانزا از شوهرش می‌خواهد تا لوله‌کشی آب گرم را هم پیگیری کنند. شوهرش می گوید «فعلا مطالبات مهم‌تری وجود دارد. این چیرها را بذار بر عهده مردها.» اسپرانزا و زنان دیگر نیز پیگیری حقوقشان را بر عهده مردها می‌گذارند و روزی پنج بار هیزم می‌شکنند تا بتوانند به سختی آب گرم برای شستن لباس‌ها فراهم کنند. مردها اعتصاب می‌کنند اما به زندان می‌افتند و کاری از پیش نمی‌برند. نه برای خودشان و نه برای زنان. تا اینکه زنان تصمیم می‌گیرند خودشان تحصن کنند. اسپرانزا از شوهرش می‌ترسد اما زنهای همسایه به او می‌گویند «اگر یکی از زنها برود، همه باید بروند.» پس اسپرانزا و زنهای دیگر دست به اعتصاب می‌زنند. اما مشکل زنان فقط رئیسان معدن نیست، بلکه شوهرانشان است که حاضر نیستند از زنان و حقوقشان حمایت کنند. شوهر اسپرانزا به او می‌گوید «اگه فکر کردی من توی خونه می‌مونم و بچه‌ها را نگه می‌دارم، زده به سرت.» اما زنان تسلیم نمی‌شوند و بچه‌هایشان را نیز با خود به تحصن می‌برند. حتی وقتی به زندان می‌افتند، ماموران زندان را مجبور می‌کنند تا برای بچه‌ها شیرخشک بیاورند. زنان روزهای طولانی دست در دست هم در میدان شهر می‌چرخند و شعار می‌دهند و شوهران در خانه برای شستن لباسها هیزم می‌شکنند و تازه آنجاست که اولویت‌ها برای مردان فرق می‌کند. همان مردانی که ساعتها در جلساتشان درباره عدالت بحث می‌کردند و خواسته‌های زنان را پیش‌پاافتاده می‌دانستند، حالا به درک متفاوتی از نیازها و مطالبات جمعی می‌رسند. درنهایت آنچه حاصل می‌شود، فقط لوله‌کشی آب گرم و بهداشت و ایمنی در معدن نیست. بلکه زنان به آگاهی و قدرتی می‌رسند که دیگر به اطاعت و سکوت و حقارت در برابر شوهرانشان تن نمی‌دهند. اسپرانزا رو به شوهرش می‌گوید «باید بدانی بدون من هرگز پیروز نمی‌شی، نه در اعتصاب و نه در هیچ چیز دیگری.» شوهرش و مردان دیگر نیز می‌آموزند که بردگی و استثمار فقط بردگی مزدی نیست که رئیسان معدن به مردان تحمیل کردند، بلکه می‌تواند بردگی خانگی هم باشد که شوهران به زنان تحمیل می‌کنند. در انتها نام زن هنوز اسپرانزاست اما دیگر زن یک معدنچی نیست و برای خودش هویت متمایزی کسب کرده و دستاورد بزرگی به دست آورده که دیگر هیچکس نمی‌تواند از او بگیرد. چیزی که می‌تواند برای بچه‌هایش به جا بگذارد: برابری #فیلم #نمک_زمین #هربرت_بیبرمن #۱۹۵۴ #زنان_کارگر #زنان_خانه‌دار

🖍 #نزهت_بادی
#فیلم
#هنر
#سینما_زنان
@zan_j
زن و جامعه (زن کارگر)
Sticker
در فیلم
... مرد غریبه که در میانه جنگی خشونت‌بار گرفتار شده است، برای نجات جانش خود را به جای پدر روحانی می‌زند و وارد صومعه‌ای می‌شود که پر از دختران نوجوان راهبه است. در جایی از فیلم نیروهای دشمن داخل صومعه می‌شوند و به دختربچه‌ها حمله می‌کنند و آنها را مورد تجاوز قرار می‌دهند. مرد که به تنهایی توان مقابله با مردان وحشی و خشن را ندارد، لباس روحانی کشیش را می‌پوشد، پرچم سفیدی را برمی‌دارد و رو به آنها فریاد می‌زند که «اینجا خانه خداست و شما دارید قوانین انسان و خدا را زیر پا می‌گذارید. من از شما می‌خواهم که رفتار شریفی داشته باشید.» بعد دخترها را صدا می‌زند و همه را پشت خودش پنهان می‌کند. برای چند دقیقه سربازان تحت‌تاثیر سخنان معنوی او می‌ایستند و سکوت می‌کنند. بعد یکی از آنها پرچم سفید را پاره می‌کند و سربازان دوباره به دختربچه‌ها هجوم می‌آورند و کشیش را هم با ضربه‌ای از پا می‌اندازند. مرد نمی‌داند که هیچ چیزی نمی‌تواند جلوی خشونت و سبعیت و وحشیگری انسان را بگیرد و کسانی با نام بردن از خدا تجاوز می‌کنند و می‌کُشند و به بهشت موعودشان فکر می‌کنند و تصاحب بدن زن را پاداش جهاد خود می‌دانند. لیوسیندا مارشال در مقاله‌اش پیرامون وضعیت زنان در جنگ، نظامی‌گری و خشونت علیه زنان را دو روی یک سکه می‌داند و بیان می‌کند که «در جنگ‌ها غالبا بدن زنان بخشی از زمین جنگی محسوب می‌شوند که نیروهای متخاصم بر سر آن یا روی آن نبرد می‌کنند» و به‌درستی می‌گوید که «وقتی انفجار بمب، خشونت، نسل‌کشی سرخط خبرها را تشکیل می‌دهند، آنچه بر جا می‌ماند، بدن زنان به مثابه بخش غیرقابل‌رویت کارزار است». از آنجا که بدن زن در جهان مبتنی بر نظام مردسالارانه به عنوان یک ابژه سیاسی تلقی می‌شود، پیکر زن در عرصه جدال میان قدرت‌های مردانه نیز به‌مثابه سرزمین اشغالی به کار می‌رود و به عنوان غنایم نبرد مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرند. مردان جنگی با تاخت‌و‌تاز جنسی بر بدن زن برهنه، فتح خویش بر دشمن را جشن می‌گیرند و همفکرانشان از راه دور در جشن تجاوزشان شرکت می‌کنند. سالهاست حکومت‌هایی که در عرصه سیاست و در تقابل با رقیبان و دشمنانشان شکست‌خورده و تحقیر‌شده و ناکامند، انتقام‌شان را از زنان می‌گیرند و با صورت‌های سوخته از اسیدپاشی، بدن‌های تجاوزدیده، سرهای بریده و جسم‌های به کما رفته زنان، قدرت و اقتدار توخالی‌شان را به نمایش می‌گذارند. میان جمهوری اسلامی و حماس و طالبان و داعش و رژیم اسرائیل هیچ فرقی نیست. همه آن‌ها دشمنان «زن، زندگی، آزادی» هستند. . #فیلم #گل‌های_جنگ #ژانگ_ییمو #۲۰۱۱ #زنان_در_جنگ #نزهت_بادی
.
صومعه مگدالن، جایی شبیه خیابان وزرا در ایران است که دخترهای ناهنجار را به آنجا می‌برند تا ارشاد و اصلاح شوند. مادر روحانی به دخترهای تازه‌وارد می‌گوید دختران بدی هستید و به اینجا آمدید تا پاک شوید. خواهران روحانی، دختران را برهنه می‌کنند و بدنشان را مورد تفتیش و تحقیر قرار می‌دهند. پدر روحانی از دختران سوءاستفاده جنسی می‌کند. هر دختری که نافرمانی کند یا بخواهد از آنجا بگریزد، موهایش را می‌تراشند و بدنش را شلاق می‌زنند. این چکیده‌ای از عملکرد صومعه مگدالن به مثابه جامعه‌ متعصب و متحجری است که بدن زنان را همچون صحنه جرم تحت نظر می‌گیرد و آن را تهدیدی برای پاکی و عفاف جامعه تلقی می‌کند و به زور می‌خواهد آن را از گناه بشوید. اما آنچه به خواهران مگدالن قدرت می‌بخشد که خود را در جایگاه ارشاد زنان دیگر ببینند، همدستی جامعه با آنهاست. همان خانواده‌هایی که اول خودشان دست به سرکوب دختران می‌زنند و آنان را به خاطر پوشش و رفتار و روابطشان محکوم می‌کنند، همان زن مذهبی در صومعه که موقع فرار برنادت، او را لو می‌دهد تا گناهان خودش پاک شود و به بهشت برود، همان پسر جوانی که از ترس از دست دادن کارش، به فرار برنادت کمک نمی‌کند و فقط شاهد دستگیری بی‌رحمانه او می‌ماند. درنهایت آنکه امید رهایی را در دل دخترهای صومعه زنده می‌کند، برنادت است که در همان دیدار اول با مادر روحانی با جسارت می‌گوید "من دختر خوبی هستم" و حاضر نمی‌شود داغ ننگ و گناه را بر بدن خود بپذیرد. در انتهای فیلم وقتی برنادت در دنیای آزاد با خواهران روحانی مواجه می‌شود، جلوی چشمانشان موهای بلند و زیبایش را باز می‌کند و به سیستمی دهن‌کجی می‌کند که با جرم‌انگاری به دنبال رام کردن بدن زنان است. اما با وجود خشونتی وحشیانه، بدن‌های سرکش زنان به بهترین شمایل آزادی بدل می‌شوند. آن تن کتک‌خورده زنی که به زور سوار ماشین گشت ارشاد می‌شود، آن بدن نحیفی که برای باز پس گرفتن دخترش راه را بر ماشین گشت ارشاد می‌بندد، آن چهره کبودی که به اجبار جلوی دوربین اعتراف می‌کند و آن پیکر بی‌جانی که با مرگ بدنش را از حجاب آزاد می‌کند، بازنمایی مقاومت بدن زنانه‌ای است که داغ گناه و جرم را به سوی دیکتاتوری بازمی‌گرداند. زنان در چهل سال گذشته به‌تنهایی پرچم مبارزه با حجاب اجباری را برافراشتند. اما آن دسته از مردان و افراد مذهبی که از تبعات دردناک حجاب اجباری در مصونیت هستند، همچنان می‌خواهند فقط نظاره‌گر باشند و بگذارند حکومت به بهره‌برداری از سکوت و انفعالشان ادامه دهد؟
.
فیلم : خواهران_مگدالن
#پیتر_مولان #۲۰۰۲
🖍#نزهت_بادی

#ژینا_قیام_زندگی
#مهسا_امینی
#نان_کار_آزادی
#علیه_حجاب_اجباری
#علیه_آموزش_ایدئولوژیک
@zan_j
درباره فیلم "یک روز به‌خصوص" و زنان خانه‌دار

آنتونیتا یکی از همان انبوه زنان خانه‌داری است که سالهاست روزهایش در شستن ملافه‌ها و پختن غذا و رسیدگی به شوهر و بچه‌هایش می‌گذرد و هیچ خلوت شخصی برای خودش ندارد. او هم به همان بلایی دچار شده است که گریبان اغلب زنان متأهل خانه‌دار را می‌گیرد: اینکه خودشان و رویاهایشان را از یاد می‌برند و فکر می‌کنند از ابتدا زنی با پیش‌بند در آشپزخانه بوده‌اند و قرار نیست چیز دیگری از زندگی بخواهند. به همین دلیل در روز تاریخی دیدار موسولینی و هیتلر که همه اهالی محله و خانواده‌اش بیرون می‌روند، او در خانه می‌ماند اما هیچ برنامه‌ای برای اوقات فراغتش ندارد و نمی‌داند چطور از آزادی و تنهایی‌اش لذت ببرد.

آنچه آن روز را برای او به‌خصوص می‌کند، دیدار اتفاقی و گذرا با مرد همسایه است که بر خلاف بقیه، تفکرات ضدفاشیستی دارد و همین خلاف‌آمد جمع بودن، او را برای زن متمایز می‌کند. مرد، او را در همه آن وظایف تکراری و فرساینده همراهی می‌کند و آن را به صورت یک کار دونفره درمی‌آورد که برای هر دو لذت‌بخش باشد. حتی اگر جمع کردن ملافه‌ها یا درست کردن قهوه باشد. شوهر آنتونیتا مثل بسیاری از مردان تنها انتظاری که از آنتونیتا به عنوان یک زن دارد، این است که یک کدبانو باشد. دلیلی که رابطه عمیقی میان آنتونیتا و گابریل شکل می‌گیرد، این است که در ارتباط با او دیگر به یک زن خانه‌دار تقلیل نمی‌یابد و هویتش به نقش او در قالب همسر و مادر خلاصه نمی‌شود و برای اولین بار خودش را خارج از چارچوب وظایف و تعهدات زن خانه‌دار می‌بیند و می‌تواند استعداد و علاقه سرکوب شده‌اش را بروز دهد.

غروب که می‌رسد، آن روز به‌خصوص تمام می‌شود و با دستگیری گابریل انگار آنتونیتا هم دوباره به تبعید دائمی‌اش در آشپزخانه بازمی‌گردد و به کارهای خانه‌اش مشغول می‌شود. با این تفاوت که حالا او بعد از اینکه همه امور خانه‌داری‌اش را انجام می‌دهد، روبروی پنجره بسته خانه مرد می‌نشیند و کتابی را که گابریل به او داده، می‌خواند و می‌کوشد از دل روند طاقت‌فرسای خانه‌داری لحظاتی را به خودش اختصاص دهد و به کار مورد علاقه‌اش بپردازد. زنهایی که شب‌ها آنقدر مرتب کردن آشپزخانه‌شان را طول می‌دهند تا همسر و بچه‌هایشان به خواب بروند تا به خلوت خود پناه ببرند، زنهای تنهایی‌اند که هیچ کس متوجه مرگ تدریجی و خاموش آنها در طول پروسه جانکاه خانه‌داری نمی‌شوند.

A specail day

#فیلم_زنان
#یک_روز_بخصوص #اتوره_اسکولا #محصول_۱۹۷۷
#زنان_خانه_دار

#نزهت_بادی
@zan_j
#اول_ماه_مه_روز_جهانی_کارگر

نورما نماینده اتحادیه کارگران است و در شبی که او خسته و ناامید در حال تلفن زدن به کارگرها در جهت راضی کردن‌شان برای پیوستن به اتحادیه و اعتصاب است، شوهرش به او اعتراض می‌کند که چرا خانه را تمیز نمی‌کند، غذا نمی‌پزد، به بچه‌ها رسیدگی نمی‌کند و با هم رابطه جنسی ندارند. نورما با خشم از جا بلند می‌شود و قابلمه را روی گاز می‌گذارد و رخت‌ها را خیس می‌کند و به شوهرش می‌گوید می‌تواند او را به تختخواب ببرد و با این به سخره گرفتن وظایف زنانه، واکنشی عصیانگرانه علیه تصور جامعه از یک زن را نشان می‌دهد که خانه‌داری و عمل زناشویی را مقدم بر هر چیزی می‌داند. او حتی وقتی به عنوان فعال جنبش کارگری شناخته می‌شود، مدام از سوی مردها تحقیر می‌شود که جای اصلی‌اش در آشپزخانه و تختخواب است نه در جلسات و اعتصابات و تظاهرات. همواره به زنان القا می‌شود که نیازی نیست آنها جسور و آگاه و قدرتمند باشند و برای بهتر شدن وضعیتشان تلاش کنند. همین که زیبا، سکسی، کدبانو و مادر خوبی باشند، کافیست. از این رو دیگران نمی‌توانند بفهمند که چرا نورما، گوشه امن و آرام خانه‌اش را رها می‌کند و به تنهایی برای گرفتن حق خودش و کارگران در کارخانه مبارزه می‌کند، مورد توهین و تحقیر قرار می‌گیرد، کتک می‌خورد و به زندان می‌افتد. دلیلش ساده است: نورما از این انفعال تاریخی که به زنان تحمیل می‌شود و آنها را دنباله‌روی مردان می‌خواهد، خسته شده است. دیگر حاضر نیست در خانه منتظر بماند تا مردها معلوم کنند که اولویت خواسته‌های او و زنان دیگر چیست و شاید برای تغییر شرایط زنان هم کاری کنند. او می‌داند که از نظر مردها دسترسی آسان زنان به پدهای بهداشتی در کارخانه، موضوع بی‌ارزشی است که هیچ مردی از آن سخن نمی‌گوید. بسیاری از مسائل زنان از سوی مردان پیش‌پاافتاده تلقی می‌شود و هرگز در مبارزات و مطالبات مردان جایی ندارد. درواقع تا زمانی که مردها از دیدگاه خودشان به همه چیز می‌نگرند، قادر نخواهند بود دریابند که چرا تعدادی از زنان به خاطر برداشتن یک تکه پارچه از سرشان به زندان می‌افتند یا برای دیدن بازی فوتبال در ورزشگاه خودسوزی می‌کنند. نورما و زنان بسیاری همچون نسرین ستوده، نرگس محمدی، آتنا دائمی، سپیده قلیان، صبا کردافشاری، سهیلا حجاب، عالیه مطلب‌زاده و ... گوشه امن خانه‌شان را رها می‌کنند تا زنان هم صدایی برای سخن گفتن از خواسته‌هایشان داشته باشند. زنان شجاعی که ثابت می‌کنند هر یک از دغدغه‌های ظاهرا ساده و کوچک زنان، ارزش مبارزه دارد.
.
#norma_rae
.
#نورما_ری #مارتین_ریت #۱۹۷۹
#سالی_فیلد
#زنان_زندانی_سیاسی
🖍#نزهت_بادی

http://cahiersdufeminisme.com/زنان،-تازه-مبارزه-را-آغاز-کرده‌اند/

https://t.me/zan_j/25893