زن و جامعه (زن کارگر)

#شیرکو_بیکس
Channel
Prohibited Content
Politics
Social Networks
Education
Persian
Logo of the Telegram channel زن و جامعه (زن کارگر)
@zan_jPromote
2.08K
subscribers
17.1K
photos
14.3K
videos
5.21K
links
تماس با ما : @Zan_jameh Women's emancipation
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM

پرنده ای بذر گلی را به سنگی داد
سنگ از آسمان
باران خواست
باران آمد و بذر گل را بوسید
در محلِ بوسه
گلی رویید
عاشقی از راه رسید
گل را چید و به معشوق داد
معشوق،گل را به گیسو زد
بادی آمد و بوی گیسو را با خود برد
از آن روز شهر
بوی عشق به خود گرفت

#شیرکو_بیکس


هنر اعتراض
هنوز چشمهایت زیباست

#زن_زندگی_آزادی
#قیام_علیه_اعدام
#قیام_ژینا
@zan_j
حکم اعدام چهار زندانی سیاسی کُرد اجرا شد

حکم اعدام چهار زندانی سیاسی کُرد به نام‌های #محسن_مظلوم، #محمد_فرامرزی، #وفا_آذربار و #پژمان_فاتحی  در حالی که پرونده آنها پر از ایراد و ابهام بود و در تمام دوران بازداشت ۱۸ ماهه خود از حق دسترسی به وکیل  و تماس با خانواده محروم بودند در زندان قزلحصار کرج اجرا  شد.


آسمان می‌گوید:
ستارەای از من را کور می‌کنند
در گنبدم دەها ستارەی دیگر طلوع می‌کنند...

زمین می‌گوید:
درختی از من را می‌بُرَّند
در بیشەام دەهای دیگر می‌رویَند...

و تو هم ای سرچشمە!
چشمەای از تو را می‌خشکانند
در دامنەات دەها چشمەی دیگر می‌جوشند...

سال کتاب
سال زن
سال کودک...
تو ای نمایندەی جوامع ملل متحد!
اینجا در سال کتاب
قلم را کُشتند
اینجا در سال زن
کودکان را کشتند
اینجا در سال کودک
مادران را کشتند...
اینجا
امسال همانند پار
پار همچون پیرار
اینجا سال تنها یک نام دارد:
سال زندان و اعدام و دار...


#شیرکو_بیکس
مگر چه می خواهم از وطن؟
جزگهواره و گندم و اندکْ خیالی خیس با طعمِ تُردِ کوهستانها
چه میخواهم من؟جز تکه ای نان و آفتاب و آرامش جز بارانی که آهسته و نرم می باردو آن پنجره :
که سمتِ بوسه و چراغ
گشوده میشود و مرا میطلبد
مگر من چه میخواهم از موطن اَم؟که
همچون کوچه ای برفرازِ خاطره و ابر
یا چونان پرنده ای در قفس از من دریغش میکنید!
و حسرتِ نور و لبخند و آواز رابر شانه هایم می نشانید
    و اینگونه است:
   که طاقها و دروازه ها میگریند
   اشکها میرویند 
  و کودکان و آوارگان، میانِ مسلخ ومرگ
   پرسه می زنند
  می روند مهتاب و رؤیا بیاوراَند
  چه می خواهم از وطن؟
 شمایان که لهجه یِ اهریمن دارید: بگویید:
 خستگی های من
طلوعِ کدام رازْ دانه و فاجعه است
زخم ها و رنج ها و اَندوه یاران
حوالیِ کدامین ستاره خواهند شکفت. آری!
شمایان که فریادها و بغض ها را  نجوایی مختصر می پندارید: بگویید :
سهم من از موطن اَم چیست!
 آه ممنوعِ من... میهنِ تلخ
ای سرزمینِ حماسه های ِ بی نام در نهایتِ دیوارهایِ خاموش
 تا میعاد در حوادث : بدرود
تا اوجِ مشعل ها و ابدیتِ یک چهره بدرود
#جهانی_بدون_ستم_و_استثمار
#شیرکو_بیکس
#ترجمه_امید_آدینه
@zan_j
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍃
زندانی که ماه را در آن کُشتند

خورشید تسخیرش کرد!

و رودخانه‌ای که نوشید جویبار کوچک را

سرانجام در کام دریا فروبنشست.

#شیرکو_بیکس

#مردم_متحد_شکست_نمیخورند
#نان_کار_آزادی
#شادی_رفاه_آبادی
#زن_زندگی_آزادی_شادی_رفاه_آبادی
@zan_j
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
شعری که پدر بزرگ ژینا از شیرکو بیکس بر مرازش خواند:


تهران بر تن آبها عبا دوخت
تهران بر روی جاده ها جبه انداخت
تهران بر سر باغچه عمامه گذاشت

به تهران زور آواز را مجبور کرد تا ریش بگذارد
بر تنِ شعر لباس عاشورا پوشاند
تهران موسیقی را بیوه کرد
و از زندگی، مجلس عزایی ساخت

تهران به روی کسی نمی خندد
جز به روی مرگ
تهران از هیچ چیز خوشش نمی آید
به غیر مرگ
نام تمامِ زنان و دختران و پسرانِ تهران
است
و
آن چه در تهران هرگز از مادر زاده نمی شود
زندگی کند.

#ژینا_مهسا_امینی
شعر: #شیرکو_بیکس
#زندگی_مبارزه_است
#زنده_باد_جنبش_نان_کار_آزادی

https://t.center/zan_j
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍃
زندانی که ماه را در آن کُشتند

خورشید تسخیرش کرد!

و رودخانه‌ای که نوشید جویبار کوچک را

سرانجام در کام دریا فروبنشست.

#شیرکو_بیکس

#مردم_متحد_شکست_نمیخورند
#زن_زندگی_آزادی_شادی_رفاه_آبادی

#علیه_اعدام
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#شریفه_محمدی
#پخشان_عزیزی
@zan_j
🚩

درختی سوخت
دودش شعری گریان
برای باغ نوشت.
باغ که سوخت دودش
داستانی بس غمگین
برای کوه نوشت.

کوه که سوخت
دودش قصیده‌ای اشک‌آلود
برای روستا نوشت.
روستا که سوخت
دودش نمایشنامه‌ای تراژیک
برای شهر نوشت.

در شهر اما زنی بود
که زیبایی درخت و کوه و روستا و
شهر را یک جا در دل و قامتش داشت
آنگاه که به‌خاطر آزادی خودسوزی کرد
دودش داستانی بی‌پایان
برای سراسرِ سرزمین نوشت...


#شیرکو_بیکس

#هنر_پیشرو
#نان_کار_آزادی
@zan_j
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اگر از شعرهایم گل را جدا کنید
از چهار فصل یک فصلم می‌میرد.
اگر یار را از آن جدا کنید دو فصلم می‌میرد.
اگر نان را از آن جدا کنید سه فصلم می‌میرد.
اگر #آزادی را از آن جدا کنید،
سالم می‌میرد -
و من نیز نیستم.

شعر: #شیرکو_بیکس
صدای:#احمد_شاملو
@zan_j
در شبی طوفانی
به خانه ات یورش آوردند
و هر آنچه یادگاری از عشق ما بود
به تاراج بردند
حلقه، خواب، گردنبند
النگو، زمزمه، تبسم.

در غروبی مه آلود
در خیابانی عمومی
دوره ات کردند
به خاطر شعر من
چمدان دستی ات را بردند
زمانی که ترا به بند کشیدند
نامه و بوسه و عطر
و آه و عکس و فریاد و فضیلت ما را با خود بردند.

اما نه در آن خانه
نه در آن خیابان
و نه در آن زندان
نه با بردن
و نه با به بند کشیدن
نتوانستند و نشد
ذره ای از عشق ما را به تاراج برند.
#شیرکو_بیکس


#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#نان_کار_آزادی_حق_مسلم_ماست
@zan_j
در شبی طوفانی
به خانه ات یورش آوردند
و هر آنچه یادگاری از عشق ما بود
به تاراج بردند
حلقه، خواب، گردنبند
النگو، زمزمه، تبسم.

در غروبی مه آلود
در خیابانی عمومی
دوره ات کردند
به خاطر شعر من
چمدان دستی ات را بردند
زمانی که ترا به بند کشیدند
نامه و بوسه و عطر
و آه و عکس و فریاد و فضیلت ما را با خود بردند.

اما نه در آن خانه
نه در آن خیابان
و نه در آن زندان
نه با بردن
و نه با به بند کشیدن
نتوانستند و نشد
ذره ای از عشق ما را به تاراج برند.
#شیرکو_بیکس

https://t.center/tajrobeneveshtan
@zan_j
درختی سوخت
دودش شعری گریان برای باغ نوشت.
باغ که سوخت دودش
داستانی بس غمگین برای کوه نوشت.

کوه که سوخت
دودش قصیده‌ای اشک‌آلود برای روستا نوشت.
روستا که سوخت
دودش نمایشنامه‌ای تراژیک برای شهر نوشت.

در شهر اما زنی بود
که زیبایی درخت و کوه و روستا و
شهر را یک جا در دل و قامتش داشت
آنگاه که به‌خاطر آزادی خودسوزی کرد
دودش داستانی بی‌پایان
برای سراسرِ سرزمین نوشت.

#شیرکو_بیکس
@zan_j
بمن بگویید: از شرق تا به غرب از بالا تا پایین این سرزمین هااز قدیم الایام تا به امروز.. طناب های دار چه چیزی را توانسته اند در ما بکشند!؟چه کاری توانسته اند با فریاد بلند مبارزه و آزادی مان بکنند…طناب های دار توانسته اند «شاهو» را بترسانند..؟
توانسته اند دریاچه ی « وان» و «ارومیه» را خاموش کنند..؟
توانسته اند « پیر مگرون» را به زانو درآورند ؟
 ......چه چیزی را به طناب دار نسپرد و اعدام نکرد؟
از رویا تا شعر و.از شعر تا زن و.از زن تا نان و تا آب و تا گل و تا چشمه
....... آن چه را هرگز هرگز نتوانست اعدام کند آینده و آزادی است.

#شیرکو_بیکس

@zan_j
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روز خوش!

در ژرفنای درونم
نی لبکی ست
هر سال پاییز که می آید
آنرا بر لبش می نهد
باد در هم می پیچد و
چشم تنهایی خیس می شود وانتظارم فرو می ریزد و حیاط شعرم آکنده می شود از برگ درخت

#شیرکو_بیکس
@zan_j
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روز خوش!

در ژرفنای درونم
نی لبکی ست
هر سال پاییز که می آید
آنرا بر لبش می نهد
باد در هم می پیچد و
چشم تنهایی خیس می شود وانتظارم فرو می ریزد و حیاط شعرم آکنده می شود از برگ درخت

#شیرکو_بیکس
@zan_j
سلام!

من در جایی تازه و
جهانی تازه
ترانه خواهم سرود
و در سایه سار
سپیده‌دمی دیگر
طلوع خواهم کرد
از نو زاده خواهم شد
و از نو خواهم سرود..

#شیرکو_بیکس
@zan_j
.
‎در برابر چشم‌های آسمان
‎ابر را
در برابر چشم‌های ابر
باد را
در برابر چشم‌های باد
باران را
در برابر چشم‌های باران
خاک را دزدیدند
و سرانجام
در برابر همه‌ی چشم‌ها
دو چشمِ زنده را
زنده به گور کردند
چشم‌هایی که دزدها را دیده بود

#شیرکو_بیکس
.
http://t.center/zan_j
Forwarded from زن کارگر
همه روز
جشن خفه کردنِ صدای توست.
همه روز
کارناوالِ از یاد بردنِ توست.
همه روز
سبیلِ قانون
هووی توست.
همه روز
سبیل کلفت شرع وُ
قهقهه های بلندش
تازیانه ای بر پیکر توست...

#شیرکو_بیکس
@Zane_karegar
Forwarded from زن کارگر
آزادی!
کدامین آزادی؟
آزادی، اسبی‌ست خسته و لنگان
که هر روز گلوله بارَش می‌شود.

میهن!
کدامین میهن؟
خاکی که هر روز چندین‌بار می‌کُشیم؟
دشتی که مرده شوی‌خانه شده است؟
کوهی که تابوت گشته است؟
سنگ،گِل،ماسه و ریگی‌
که بند و زندان زاییده است؟

نمی‌دانم کدام است میهن؟
کدام است آزادی؟
جویباری که در روز روشن
سرچشمه‌اش را غارت می‌کنیم؟
معشوقه‌ای که در خواب
چشم‌هایش را می‌رباییم؟
ابری که پیش از باریدن
بارانش را به تاراج می‌بریم؟
ماهی که در شب چهارده می‌دزدیم؟

آزادی، اسبی‌ست خسته و لنگان
که هر روز گلوله بارَش می‌شود…

#شیرکو_بیکس

@Zane_karegar
Forwarded from زن کارگر
کاش اسبی بودم
ولی سوارم عاشق بود

کاش آیینه‌ای بودم
ولی به دیوار اتاق زنی زیبا آویخته بودم

کاش گل سرخی بودم
ولی در روز عشاق به دختری هدیه ام می‌دادند

کاش قرص نانی بودم
ولی بر سفره‌ی زنی گرسنه.

کاش رودی بودم
ولی از وطنم کردستان می‌گذشتم

کاش بی هیچ شرطی
برای آخرین بار
تو را در آغوش می‌کشیدم وُ
آنگاه جان می‌سپردم

#شیرکو_بیکس
More