از گزارش مریم لطفی منتشرشده در روزنامه شرق: لیلی ارشد از
سروناز احمدی یاد میکند: «وقتی
سروناز به خانه خورشید آمد و با پدیده اعتیاد زنان و کارتنخوابی آشنا شد، یک لحظه آرام ننشست. او بسیار به این مسیر علاقهمند بود و خدمت به زنان و کودکان آسیبپذیر برایش بسیار مهم بود. کمکهای مؤثری هم کرد. جوانانی شبیه به
سروناز وقت نمیشناختند. هر کاری که ما برای کمک به این زنان نیاز داشتیم و آنها از عهدهاش برمیآمدند، پذیرا بودند. ساعات زیادی از روزشان را در محله میگذراندند و وقتی کمک و کاری از آنها میخواستیم، نه نمیگفتند. مثلا برای دریافت شناسنامه برای آنها نیاز بود چندین بار به ارگانهای مختلف مراجعه کنیم. کسی مثل
سروناز با کمال میل این شرایط را میپذیرفت و این جزء خصوصیات خوب جوانهایی مانند اوست». سودابه بلالی مادر
سروناز احمدی میگوید در ماههای گذشته خیلی از مددجوهای
سروناز، سراغ او را گرفتهاند و خیلیهایشان حتی نمیدانستند که او در زندان است؛ «وقتی تماس میگرفتند میگفتند پس خود «خانم
احمدی» کجاست؟ میگفتند خودش که بود بیشتر هوای ما را داشت. وقتی بهشان میگفتم
سروناز زندان است، به قدری میترسیدند و برایشان عجیب بود که نمیدانستم چه بگویم. من هم هیچوقت به آنها نگفتم که چرا دخترم در زندان است. اما حس میکردم که از این به بعد وجهه «خانم
احمدی» پیش آنها تغییر کرد. راستش دلم هم برای دخترم و خودم سوخت و هم خانوادههایی که چشم امیدشان به
سروناز بود». او البته از دلگرمیهایش هم میگوید: «یک بار یکی از همین خانوادهها میگفت فقط کافی است شما بگویید، با تعدادی از کودکان کار و خانوادههایشان حاضریم بیاییم جلوی زندان و از قاضی خواهش کنیم خانم
احمدی را آزاد کنند. برایشان توضیح دادم که چنین چیزی ممکن نیست. اما خدا میداند چقدر این حرف برایم ارزشمند بود».
#سروناز_احمدی #زن_زندگی_آزادی#عدالت_برابری#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد @zan_j