رقیب الهیاتی بزرگ آگوستین در آغاز قرن پنجم, متأله بریتانیایی, پلاگیوس بود که در وجود گناه اصلیِ موروثی تردید کرد و گفت که انسان میتواند بدون کمک خدا خیر را انتخاب کند. آگوستین بهتندی پاسخ داد که گناه, واقعی است و انعکاس آن را میتوان در تکبر ریشهکنناشدنی ما دید; بهزعم او, تنها چیزی که بر گناه غلبه میکرد, عمل لطف الهی بود. روسو را میتوان پلاگیوسیِ مدرنِ تمامعیار و
کانت را نیمهپلاگیوسی دانست. تحلیل
کانت از تکبر انسان, بسیار نزدیک به تحلیل آگوستین است; همین نزدیکی است که
کانت را متمایل میکند تا تحقیر را نوعی ابزار سودمند اخلاقی تلقی کند. بااینهمه, فروتنی, فضیلتی است که در مسیحیت, بزرگ داشته میشود, چون مانند دیگر فضیلتها, آن را چیزی غیرطبیعی میدانند: انسان گناهکار, طبیعتاً متمایل به تکبر است, و تنها از طریق لطف الهی میتواند بر آن غلبه کند و فروتنی را به دست آورد.
کانت سرشت طبیعی تکبر را پذیرفت, اما نمیتوانست آموزهی مسیحی لطف را بپذیرد, چون فضیلت تنها زمانی اصیل است که آن را آزادانه به دست آورده باشیم, یعنی به زبان فنی
کانت, بهنحوی《خودآیین》و نه《دگرآیین》. در نتیجه
کانت این استدلال عجیب را مطرح میکند که فروتنی نیز به همین میزان طبیعی است و زندگی روانشناسانهی انسان اخلاقی در محاصرهی دو نیروی متخاصم قرار دارد که هر دو کاملاً طبیعیاند: تکبر خودپسندانه و تقصیر عذابآور.
متن: خدای مُردهزاد, دین, سیاست و غرب مدرن, مارک لیلا
#کانت #آگوستین #پلاگیوس #روسو #مارک_لیلا@volupte