مینشینم
مینوشم کنار پنجرهبیکسیهای خودم را دیدبانی میکنم ..
شب قصهی خودش را دارد عزیز من ..
هر جا نوشتم خدا ، امید جوانه زد ..
صدایت سبزینه آن گیاه عجیبی است که در انتهای صمیمیت حزن می روید :)))))
اما هرجا رفتم باریدم ..