🔸ضمن تشکر مجدد از دوست خوبم آقای مجیدی و نکات دقیقی که اشاره کردند و به رغم اینکه فکر میکنم اینها مسائل گشوده و بسیار مهم و پیچیدهای هستند که پاسخ یک خطی نمیتوان به آنها داد، نکاتی به ذهنم رسیده است که در ادامه عرض میکنم:
🔹درمورد «قانون» اول باید این را معلوم کنیم که ما قوانین را از سنخ قراردادهای اجتماعی social constructions میدانیم (مثل قوانین راهنمایی و رانندگی) یا قواعد ضروری تخلفناپذیر ( مثل قوانین علمی)؟
البته درمورد قوانین دینی و اخلاقی برخی معتقدند که چیزی میان اینهاست. مثلا علامه طباطبایی در موضوع اعتباریات چنین دیدگاهی دارند. رویکرد اول (قرارداد اجتماعی) که تکلیفش مشخص است و قطعا در اینجا قانون باید بسیار سیال و تابع نظر و شرایط مردم جامعه باشد. کمترین آسیب را برای همه ایجاد کند و منافع اکثریت را تامین کند. رویکرد دوم دور از ذهن است و در رویکرد سوم، یعنی حالتی بینابین نیز قانون نمیتواند به ساختارها، تنوعها، تفاوتها و تغییرات اجتماعی در طول زمان بیتفاوت باشد. به خاطر همین علامه طباطبایی در اینجا حتی درمورد ثابت بودن مصادیق حسن و قبح اخلاقی تشکیک میکند.
با این حساب پاسخ به نقد اول و دوم، این است که اگر فرهنگِ کلی یک جامعه چنان تغییر کرده باشد که پوشش خاصی را هماهنگ با فطرت حیا بداند و بیش از آن را مساوی سالوس و دین فروشی تلقی کند، قانونگذار نمیتواند آن را نادیده بگیرد.
🔹اینکه ناهماهنگی شناختی دینی همان نقاق است را قبول دارم که جای فکر و بحث بیشتری دارد. اما به هرحال ابراز رفتار دینی برای بدست آوردن منافع دنیوی، نوعی رفتار منافقانه است که در آیاتی از قرآن هم به آن اشاره شده. حالا کسی که از ترس اخراج شدن یا استخدام نشدن مجبور است برخلاف عقیدهاش رفتار دینی داشته باشد، مدام ممکن است در درون خودش این احساس گناه، نفاق و بیاخلاقی را داشته باشد.
🔹درمورد چهارم فکر میکنم مساله همجنسگرایی به خاطر اینکه بیشتر یک گرایش فردی و درونی است، با موضوع حجاب که یک مساله اجتماعی و بیرونی است، قابل مقایسه نباشد. کسی لازم نیست برای استخدام در اداره، گرایش درونی خودش را کنار بگذارد.
موضوع آخر یعنی دسیسه دشمنان هم یک فرضیه است که باید در جای خودش بررسی شود. به فرض صحت، باید روش اقدامات پیشگیرانه متناسب با موضوع حجاب و دین که اموری مرتبط به «باور» هستند، باشد. باور، در ساحت معرفت است و مواجهه با آن باید مواجهه معرفتی باشد.