🔸نقدی بر یادداشت «ناهماهنگی شناختی را جدی بگیرید» آقای محسن مجیدی، دوست بسیار عزیز و فرهیخته من، نکاتی در نقد این مطلب نوشتهاند که عینا در ادامه میآورم:
در خصوص پست آخر کانالتون، توصیف جالبی بود و واقعا جا داره بگم عالی مینویسید. بدون لکنت از ابتدا تا آخر میشه پستهای کانالتون رو خوند.
اما از حیث محتوا و تجویز... اول بگم واقعاً خودم بدون قضاوتم و نمیدونم درست و غلط تجویزی در مسأله پوشش چیه؟ منتها اگه کمی بلند بلند فکر کنم این به ذهنم میرسه که: ۱. اگر مشابه نتیجهگیری شما بحث نفاق رو شرط هر گونه تجویز قرار دهیم، آیا میشه نادیده انگاشتن فطرت و میل به پوشش و حیا رو هم نوعی نفاق دانست؟ اگر مهمترین ویژگی نفاق تفاوت ظاهر و باطن بخاطر منافع و یا مصلحت فردی باشه، شاید بشه گفت خیلیا بخاطر پرستیژ و جلب نظر دیگران، فطرت و باطنشان را نادید میگیرند.
۲. اگه خودتون رو جای قانونگذار بذارید، در هر قانونی که وضع میکنید این ناهماهنگی شناختی/نفاق برای گروهی از جامعه پدید میآید. نفس بد بودن نفاق آیا نتیجه میدهد که هر عاملی که زمینهساز آن میشود، نباید واقع شود؟ اگر چنین باشد خود دین هم نباید نازل میشد! چون همین دین عامل گمراهی و لجاجت و نفاق عده زیادی شد! در مجموع فکر میکنم برای قانونگذار اینکه در وضع هر قانون و تصمیمی گروهی از مردم گرفتار ناهماهنگی شناختی میشوند، بدیهی است و شرط قانونگذاریاش نیست. مگر اینکه بحث کمی و تعداد این اتفاق برایش اهمیتی داشته باشد.
۳. حال برگردم به تعریف شما که نفاق، نوعی ناهماهنگی شناختی در عرصه دین است. گمان نمیکنم چنین باشد. در نفاق به معنی دینیاش تظاهر به ایمان به قصد ضربه زدن به دین ویژگی اصلی است. وگرنه تن دادن ظاهری از سر اکراه و اجبار معنی نفاق نمیدهد. حتی تن دادن ظاهری به دین برای هماهنگی با محیط پیرامون باز معنی نفاق در دین را نمیدهد.
۴. در موارد خاصتر مثل بحث همجنسگرایی باز فکر میکنید هر نوع تجویزی نباید منجر به دامن زدن یا ایجاد ناهماهنگی شناختی افراد شود؟ یا این موارد استثنا هستند؟ چون شما هرکاری کنید، طرف درست یا غلط ادعا میکند که میل جنسی او به نحو طبیعی و ژنتیکی به همجنس گرایش دارد. اگر خلاف این گرایش را ابراز کند آیا این مصداق نفاق است؟ اگر قانونگذار یا فرهنگ جامعه، فرد را از ابراز میلش برحذر دارند، شرط تجویزی ما را زیر پا گذاشتند؟
۵. حال اگر ابعاد سیاسی و منظر قدرت بحث حجاب را کنار بگذاریم و ابعاد دینی و اخلاقی آن را صرفا مدنظر بگیریم، من فکر میکنم از منظر قانونگذار یا صاحب قدرت، مهمترین نگرانی این است که این تغییر وضع حجاب نه ناشی از گذارهای طبیعی جامعه، بلکه ناشی از فشارها و تصمیمات دیگری مخالف حاکمیت است. فرض کنید دشمن شما برای رسیدن به خواستهها و گرفتنامتیاز از شما یا ضربه زدن به شما، سالها نقشه انحراف فرزندتان را میکشد و او را به انواع و اقسام گناهان و اشتباهات تشویق و ترغیب میکند. اینجا چه نوع برخوردی درست است؟