🔴«ناهماهنگی شناختی» را جدی بگیرید!
همانطور که افزایش کلسترول و قند و چربی خطرناک است، افزایش ناهماهنگی شناختی یا Cognitive Dissonance هم برای انسان خطرناک است.
حالا «ناهماهنگی شناختی» چیست؟
انسانها به لحاظ روانی گرایش دارند به اینکه بین باورها و عقایدی که دارند، همچنین بین باورها و رفتارها و تمایلات خودشان هماهنگی ایجاد کنند. اگر بین باورها (یا بین باورها و رفتارها) تعارض پیش بیاید، انسان دچار پارهای مشکلات روانی مثل اضطراب میشود و احساس ناخوشایندی پیدا میکند که روی همه ابعاد روحی و حتی جسمی او تاثیر نامطلوب میگذارد. به این حالت -یعنی بروز تعارض بین باورها یا بین باور و رفتار یک شخص-
ناهماهنگی شناختی میگویند.
مثلا کسی که باور دارد به اینکه سیگار بسیار آسیب زننده است ولی گرایش زیادی به سیگار دارد، دچار ناهماهنگی شناختی است.
برای کاهش ناهماهنگی شناختی، افراد عموما سه استراتژی را بکار میبرند. اول، تغییر باور. دوم، تغییر رفتار (یا باور مخالف باور اول). سوم تولید توجیهاتی برای ایجاد هماهنگی.
(برای آشنایی بیشتر با این مفهوم
این فیلم را ببینید.)
🔹ناهماهنگی شناختی درمورد باورها و رفتارهای دینی هم میتواند ایجاد شود. مثلا اکثر مسلمانانی که به اروپا، به ویژه کشورهای اسکاندیناوی مهاجرت میکنند، دچار ناهماهنگی شناختی دینی میشوند. استراتژی اغلب ایرانیان در این شرایط تغییر باورهای قبلی است. اما عربهای مهاجر معمولا کامیونیتیهایی برای خود ایجاد و سعی میکنند برای تن ندادن به تغییر در باورها یا رفتارها، فضای اطراف را برای خود شبیه یک محیط اسلامی کنند.
پدیده «خیابان ایران» و «شهرک شهید محلاتی» و برخی کافهها و محیطهای تفریحی مذهبی نیز در راستای همین استراتژی در تهران ایجاد شده است.
🔹همین حالت دقیقا برای دیگران هم وجود دارد:
یک دختر جوان که به لحاظ باور معرفتی، عقیده به حجاب ندارد، وقتی در محیطی کار میکند که لازم است حجاب را رعایت کند، دچار ناهماهنگی شناختی میشود. او برای کاهش اضطراب و آثار نامطلوب روانی این حالت، اگر نخواهد باور خود را تغییر دهد، باید محیط کار یا حتی محیط زندگی خود را تغییر دهد.
این موضوع را من در مصاحبه با
مجلهای که پیرامون استارتاپها در ایران منتشر شده بود گفتم. بعد از ماجراهایی که سال قبل برای
دیجیکالا و طاقچه روی داد، تحلیلهایی منتشر شد که این فضاهای کسب و کار خاستگاه غربی دارند و فرهنگ غربی را با خود آوردهاند. حرف من در آن مصاحبه این بود که این استارتاپها فقط محیطهای کار خصوصی هستند که کمی نگاه کنترلگر حاکمیت بر آنها کمتر است. درنتیجه کارکنان آن میتوانند همانطور که عقیده دارند و در محیطهای دیگرشان هستند، در این محیطهای کاری هم باشند.
یعنی جوان جویای کار، جایی را برای کاهش ناهماهنگی شناختی خود پیدا کرده که لازم نیست مثل آن کارمند و مجری صدا و سیما، طوری فکر کند و در جمع دوستانش حاضر باشد و طور دیگری سر کار حاضر شود (همچنین طوری فکر کند و طور دیگری جلوی دوربین حرف بزند) و مدام رنج این ناهماهنگی شناختی را با خود حمل کند.
🔹ناگفته پیداست که نوعی از ناهماهنگی شناختی دینی همان مفهوم مهم "نفاق" است که برای کسی که اندکی هم با قرآن سروکار داشته، مفهومی قابل چشم پوشی نیست. در واقع غیر از چالشهای روحی و روانی، انبوه توصیههای اخلاقی و دینی درمورد پرهیز از نفاق هم دلیل دیگری برای کاهش ناهماهنگی شناختی است.
🔹تا اینجا همه حرفها توصیفی بود. توصیف factual به روایت علم روانشناسی و توصیف دینی به روایت قرآن.
اما از این دو توصیف، اگر یک حرف تجویزی بخواهد بیرون بیاید این است که برای هیچ هدفی نباید به روشهایی متوسل شد که به پدیده ناهماهنگی شناختی و نفاق دامن میزند.
به عبارت واضحتر، سیاست تقلیل دادن امور درونی و باورها و تمایلات انسانی، به قانون انتظامی، سیاستی از پیش شکست خورده است. انسان در کوتاه مدت ممکن است بتواند با رعایت قانون، فشار ناهماهنگی شناختی را تحمل کند، اما برای بلند مدت یا محیط زندگیاش را عوض میکند، یا همانجایی که هست را دگرگون میکند!