در اطرافیان من، عدّهی قابل توجهی، یک اختلال دارند، که من برای آن، واژهی «فرنگی-باور» را ساختهام.
اینها هیچ حرفی را نمیپذیرند، مگر آن که فردی با نام و فامیل خارجی، آن را گفته باشد. یعنی دیگر هم مهم نیست که طرف را بشناسند یا نه. به محض این که در کسری از ثانیه اسمی را مثلاً جعل کنم به نام دکتر اریک پانکریل، و بگویم پژوهشهایش، او را به این باور رسانده که فلان چیز دارای فلان خصوصیت است، بدون هیچ بهانه و اگر و امّا، این گروه از اطرافیان من، قانع میشوند و میپذیرند. باید حتماً یک خارجی چیزی گفته باشد تا باور کنند.
تکلیف مشخص شد!
من موقع بحث با اینها، معمولاً یک تصویر مکتوب میسازم. یک اسم خارجی درست میکنم با گرافیک زیبا، و نظر و حرف خودم را در دهان یک خارجیِ غیرواقعی میگذارم.
هرگز ردخور ندارد! بدون لحظهای تردید، باور میکند، آن هم چه باوری!
همان را اگر با هزار استدلال، پیش رویَش میگذاشتم، سرش را برنمیگرداند که بشنود حتی. ولی با این روش، طولی نمیکشد که میبینم برای دیگران هم دارد تعریف میکند، به عنوان نظر یک آدم خوشفکر و درست و حسابی!
خلاصه، هر آدمی یک قلقی دارد.
آدمی در سن من، باید یاد گرفته باشد که هرکسی را چطور متقاعد کند!
علی اشکان نژاد
#داستان @towardinside