🥧 فرض ارسطو این است که بخشی از مناقشهی سیاسی نه تنها امری عادی، بلکه خصلت طبیعیِ انسانهاست. ارسطو انسان را بنا به طبیعت حیوانی سیاسی تعریف میکند. اما حیوان سیاسی چیست؟ حیوانات دیگر (نیز) خوی اجتماعی دارند _ مثلاً زنبور عسل _ اما سیاسی نیستند، چون در باب آنچه سودمند و زیانبار، عادلانه و ظالمانه و خوب و بد است، سخن نمیگویند یا استدلال نمیکنند. آنها محدود به احساسِ درد و لذت هستند. (اما) انسانها ناچارند دربارهی این مسائل استدلال کنند, چون این مسائل کاملاً روشن و واضح نیستند. طبیعت چه بسا ما را به سوی خوبی متمایل سازد، اما چنانکه در باب حیوانات صادق است، طبیعتِ (ما) به طرزی روشن و آشکار نمیگوید که خوبی چیست، یا ما را بدون مانع یا مزاحمت به خوبی نمیرساند. ما انسانها بنا به طبیعت سیاسی هستیم، اما مانند زنبور عسل هیچ راه واحد و برنامهریزیشدهای برای زندگی در اختیار نداریم. طبیعتِ انسان هم واجد آزادی است و هم واجد ضرورتِ ساختنِ رژیمِ (سیاسی)، زیرا اگر طبیعت برای ما همه کار میکرد، دیگر آزاد نمیبودیم.
📖 راهنمای فلسفهی سیاسی
✍️ #هاروی_منسفیلد 📝 ترجمه:
#زانیار_ابراهیمی #فلسفه#فلسفه_سیاسی#ارسطو
🌎📚 @sociologycenter 📚🌍