نظام جمهورى اسلامى و "تئورى توتاليتاريسم"1⃣ بخش نخست
🧩 برداشتی از مباحثات انتقادی دکتر فرشید فریدونی براى بررسى دولت ضرورى است که ميان "ماهيت" و "فرم" آن تفاوت گذاشته شود.
اگر ماهيت و فرم چيزها بدون واسطه يکى باشند ديگر نيازى به علم نيست.
زيرا آن گاه با يک نگاه سطحى و بى غرض مىتوان به همه چيز پى برد. به عبارت ديگر، علم را ابزارى ضرورى براى بررسى و شناخت ماهيت پديدههايى که فرمهاى مشابه دارند مىداند.
تحولات اجتماعى و مشخصات فرهنگى در زيبايىشناسى جامعه و در عموميت درکى روزمره منعکس مىشوند.
شناخت دولت به عنوان پديدهاى فلسفى - تاريخى با بستر ويژهى اجتماعى به اين معنى است که همانگونه که استقرار يک نظام اسلامى در کشورى چون آلمان معقول به نظر نمىرسد، استقرار يک نظام پارلمانى مانند آلمان نيز در ايران تا زمانى که زيربناى مساعد آن موجود نباشد، نهادهاى ضرورى آن متشکل نشده باشند و فرهنگ سياسى آن عموميت نيافته باشد معقول به نظر نمىرسد.
شناخت دولت به عنوان پديدهاى منحصر به خود محدوديت متدولوژى "تئورى توتاليتاريسم" را که بر حسب مقايسهى فرم سياسى دولتها بنا شده است، نمايان مىکند و جنبهى تحقيقاتى اين "تئورى" را در کل مورد پرسش قرار مىدهد. انتقاد اين نوشته به استفاده از "تئورى توتاليتاريسم" براى درک نظام جمهورى اسلامى جنبههاى ديگرى نيز دارد. اين "تئورى" ماهيت نظامها را بررسى نمىکند و فقط به شرح فرم آنها بسنده دارد. در ضمن استفاده از اين "تئورى" به مخاطبان خود القاء مىکند که فاشيسم ايتاليايى، ناسيونال سوسياليسم آلمانى، استالينيزم روسى و نظام جمهورى اسلامى ايران ساختارى مشابه دارند.
اين نوشته سه هدف متفاوت دارد:
اول مخاطبان خود را با فقر تحليلى "تئورى توتاليتاريسم" آشنا خواهد کرد.
دوم انگيزهى سياسى استفاده از اين "تئورى" را به نقد خواهد کشيد.
سوم اثبات خواهد کرد که استفاده از اين "تئورى" نه تنها به شناخت جامعتر جمهورى اسلامى کمکى نمىکند بلکه باعث شناختى اشتباه از اين نظام مىشود و در نتيجه طراحى سياست اپوزيسيون لائيک با استناد به اين برداشت شبه تحقيقاتى طبيعتاً بى نتيجه خواهد ماند و يا به بيراهه کشيده خواهد شد.
براى گزينش اهداف فوق دو طرح کلاسيک "تئورى توتاليتاريسم" که توسط کارل يوآخيم فريدريش و هانا آرنت فرموله شده اند تشريح مىشود. آنگاه ساختار نظام جمهورى اسلامى با آنها مقايسه خواهد شد و در پايان تناقضهاى "تئورى توتاليتاريسم" با نظام جمهورى اسلامى برجسته مىشوند.
طرح فريدريش که با همکارى زبيگنيو برژنسکى فرموله شده است به بررسى عملکرد دولت توتاليتر، سازماندهى نهادهاى آن و شيوهى تحقق اهداف اين نظام مىپردازد. اين طرح دليل ايجاد نظامهاى توتاليتر را نتيجهى انطباق خود کامگى با جامعهى صنعتى قرن بيستم مىپندارد.
فريدريش خصوصيت نظام توتاليتر را در شش نکته خلاصه مىکند:
۱. ايدئولوژى جهانشمول و کاریزماتيک رسمى که به صورت آموزشگاه اخلاقى، تمامى جنبههاى زندگى بشرى را در بر مىگيرد، روابط سنتى و حاکم جامعه را به گونهاى راديکال نفى مىکند و براى هواداران خود سرابى از يک شيوهى زندگى نهايى ايجاد مىکند.
٢. يک نظام تک حزبى و رهبر محورى که به صورت هيرارشى و اوليگارشى سازماندهى شده است. با وجودىکه حزب قدرت سياسى را مطلقاً به خود منحصر کرده، فقط درصد کوچکى از شهروندان که ايدئولوژى رسمى را پذيرفتهاند عضو يا فعال آن هستند. حزب توتاليتر يا فراى بوروکراسى و دستگاه دولتى قرار گرفته و يا در آن ادغام شده است.
٣. اقتصاد با برنامه و زورمدار که به صورت مرکزى، طراحى، عملى و کنترل مىشود. شبکههاى اقتصادى و کارخانههاى مستقل توسط بوروکراسى هماهنگ مىشوند و توليدات در خدمت اهداف سياسى قرار مىگيرند.
۴. سازمان امنيت تروريستى که کنترل جامعه، دولت و حتا حزب را به صورت توتاليتر به عهده دارد. اين نهاد فقط دشمنان شناخته شدهى نظام را تعقيب و نابود نمىکند، بلکه مدام و به شيوهاى خودکامه بخشى از مردم را به عنوان "دشمن ممکنه" تحت نظر مىگيرد که براى نمونه شامل يهودها يا دشمنان طبقاتى مىشوند.
۵.مونوپل تسليحاتى که معنى سياسى آن غير ممکن بودن سازمان هرگونه مبارزهى مسلحانه عليه نظام است.
۶. مونوپل خبرگزارى و تبليغاتى که کادرهاى حزبى را مجاز مىکند با استفاده از مدرنترين تکنولوژى به شيوهاى بدون نمونه به روح و روان شهروندان تجاوز کنند.
ادامه دارد
#سیاست
#نقد
#انتقاد
#اندیشه_انتقادی
#توتالیتاریسم
🌎📚 @sociologycenter 📚🌍