چه گناهی کردهام
که در خوابم هستی
در بیداریام نه
در قلبم هستی
در چشمم نه
در سرم هستی و
در آغوشم نه…!
اگر ممکن است
پیالههای ما را هم پر کنید
روز هم کاملش خوب است
ما از همان اولِ علاقه به عطرِ نور
از نمنمِ آرامِ باد شمال فهمیده بودیم
که ماهِ مشکلِ این شبِ بلند
عاقبت از پسِ پردهٔ دریا طلوع خواهد کرد …!
از خانه که میآیی
یک دستمال سفید،
پاکتی سیگار،
گزیدهی شعر فروغ،
و تحملی طولانی بیاور
احتمال گریستن ما بسیار است!
حالا سالهاست
که شناسنامههای ما را موش خورده است
فرهاد مُرده است
و جمعه
نامِ مستعارِ همهی هفتههای ماست!
مبادا امشب دیر کنی،
تمام جانِ من
به همین دیدارهای شبانه است
رویاهایی که هر شب
میبینم
۵تا زنده بمانم …!
حالا که آمدی
حرف ما بسیار،
وقت ما اندک،
آسمان هم که بارانیست … !
۵
همه ی ما
فقط حسرت بی پایان
یک اتفاق ساده ایم
که جهان را
یک جور عجیبی
بی جهت جدی گرفته ايم …!
#سید_علی_صالحی