جان طاقت این هجمه ی تقدیر ندارد
دل تاب فرو خوردن تحقیر ندارد
نفرین ابد بر قلم روز ازل باد
تحریر که شد فرصت تغییر ندارد
دل ها همه آهن شده با زنگ تظلم
آهنگر ضحاک کش اکسیر ندارد
ماییم و دلی سوخته و آه جگر سوز
آهی که دگر قوت تاثیر ندارد
دیدیم شغالان جگر شیر دریدند
کابوس سیاهی ست که تعبیر ندارد
از زال زر آن چوب گز امروز بخواهید
در چله ی خود آرش اگر تیر ندارد
در سوره ی ایمان شما حق شده معدوم
آیات ستم حاجت تفسیر ندارد
چوب پدران است به حلقوم پسرها
این نسل پریشان شده تقصیر ندارد
#جمنیژه_پورعلی