معرفی مڪاتب ادبی ایران پنجمین مکتب هندی از درسگفتارهای عالیجناب #آرش_آذرپیک به قلم استاد ارجمند #آریو_همتی از کتاب شعر دهه ی هفتاد از هفت ژانرپسامدرنیستی تا عصر فراگرایان اجرا:#مستوره_کوردستانی ❤️
اینجا صبح است پر از تاریکیِ مطلق و ماه به حجله گاه آسمان میرود من ایستاده خوابیده ام در خاطراتیکه بی تو بر تن هزار کوچه پیچیده ام آه که لبخندم موریانه ایست که هر ثانیه میجود مغزِ شادی من را... ------ #مستوره_کوردستانی
در مورد این اثر دوست عزیزمان همان طور که می دانیم صبح هوا رو به روشنی می رود و ماه از آسمان محو می شود. و آدم ها از خواب بیدار می شوند تا به کارشان برسند و در حالی که صبح شده شاعر ایستاده خوابیده است و خاطراتی را مرور می کند بدون معشوق ...
اینجا گفتند :
اینجا صبح است پر از تاریکی مطلق و ماه به حجله گاه آسمان می رود من ایستاده خوابیده ام...
🦋🦋🦋🦋 کلمات زیادی را میشود حذف کرد و فعل را ابتدا آورد و فضاسازی رو به گونه ای تغییر می دهیم که زیباتر میشود.
مثلا به این صورت :
ایستاده خوابیدهام میان ظلمت صبحگاهی که کوچههای آویزان از آسمان تحریم کردند ماه را و نقش لبخندهای بی لب مانده روی زمین
ماه زمین را به آغوش میکشد و منعکس میشود میان حوض آبی آسمان و در بیکران چشمهای تو یک هم آغوشیست که تختهای آذین بسته به انزجار را همچون زنانِ پا به ماه رقت انگیز می بیند آه، چقدر اینجا جهان متفاوت است تو در کنار منی و من از فاصله ای دور در بر میکشمت...
اینجا چشمها فریادمیزنند و حنجره ها به تماشا نشسته اند و کمر کوهها خمیده و رودخانه ها سربالا میروند و پژواکِ خنده به طرز عجیبی غم انگیز است بعد از عمری آمدنت...
چشمهای بسته ای که خوب می بینند گوش هایی که هیچ نمی شنود به جز صدای تویی که ندیده ام هیچ گاه اما اما انتظار زیر پاهایم را سرو روییده در ایستگاهی مسافر ندیده ناگهان صدای اولین قطار پُر از چمدانهایِ خالی! اینها تمام آنچه از تو به یاد ندارم و عکست را بدون هیچ اتفاق مشترکی به اشتراک می گذارم ای مرده ی پیشاتولد هر عشق دلتنگی بی انتهای مرا سالهاست که مرده ام
خانه هایی که از سقف آسمان آویزانند و ابرهایی که در کف خیابان پراکنده اند و من که معلق نشسته ام میان رختخواب به فکر تو که دور ترین همسایه ی دیوار به دیوار منی...