«زندگی را در زندگی میشود یاد گرفت»
#سرمقاله#سجاد_معینیپور❇️ شاید «روایت» یک فیلم، جذابترین جنبه از فیلم باشد که انسانها را عاشق فیلم دیدن میکند؛ اینکه میشود در عرض ۲ ساعت مقطع مهمی از زندگی یکسری آدم را از سر تا ته ببینی (فارغ از واقعی یا خیالی بودنش)، لذت و هیجان زیادی برای مخاطب تولید میکند. انسانها دوست دارند زندگی کاراکترهای یک فیلم را ببینند، شاهد انتخاب آنها در موقعیتهای تراژیک باشند و در مقیاس یک زندگی، ارزش انتخابهایشان را بسنجند. همه این اتفاقات در شرایطی رخ میدهد که مخاطب فیلم در طول این ۲ ساعت، از صندلی خود تکان نمیخورد و اصلا قرار نیست با چالشهایی که کاراکترهای فیلم با آنها درگیر هستند، دستوپنجه نرم کند.
🔸 اما آدمها همیشه اینقدر با فاصله از چالشهای زندگی قرار ندارند. بالاخره بعد از بیرون آمدن از سالن سینما یا بستن لپتاپ، باید مشغول بازی زندگی خودشان شوند. باید سعی کنند در موقعیتهای حساس زندگی خودشان، انتخابهای درستتری انجام دهند. چگونه میتوانیم بفهمیم یک تصمیم یا انتخاب درست است یا نه؟ ملاک ما برای ارزشگذاری رویدادهای دوروبرمان چیست؟ آیا صرف اینکه دوروبریهای آدم چیزی را درست بدانند، کافیست؟ یا اگر آن را اثبات ریاضی کنیم، دلمان راضی میشود؟ یا اگر احساس زیبایی بیشتر در ما بیانگیزد؟ یا ...؟
🔸 حساس شدن به این سوال میتواند ما را تا مرز جنون پیش ببرد، همانطور که در طول تاریخ، همین بلا را بر سر بشر آورده؛ خروارها کتاب فلسفی، دینی، ادبی و ... نتوانسته عطش انسان به این سوال را فرو نشاند و نتیجهاش آتشفشانی از خون و افسردگی و پریشانی بوده است. البته پیش رفتن تا مرز جنون لزوما چیز بدی نیست.
🔸 همه ما روزی به این دنیا پا گذاشتهایم (یک فیلم سینمایی بزرگ و طولانی). مجبور بودهایم در کودکی، به نحوی از جهان پیرامون خودمان آگاهی پیدا کنیم (پدر و مادر کمک زیادی به ما کردهاند). کسی از کودک انتظار ندارد مسئولیت انتخابهایی را که میکند به دوش کشد، اما آیا قرار است برای همیشه در کودکی بمانیم؟ قرار است آگاهی ما از جهان، در همان حدی بماند که اطرافیانمان به ما انتقال دادهاند و به تبعش، مسئولیتی را برای انتخابهایمان نپذیریم؟ اگر نه، چگونه باید از سد کودکی عبور کنیم و بار انتخابهای سنگین در موقعیتهای تراژیک زندگی را به دوش کشیم؟
🔸 به نظر من، هیچ گریزی از بسط آگاهیمان برای انتخابهای درستتر (با هر تعریفی) در موقعیتهای مختلف زندگی نداریم. آگاهی لزوما با هر چه بیشتر فکر کردن به دست نمیآید. این آگاهی را از خود زندگی باید یاد گرفت. چگونه بسنجیم که در موقعیتهای مختلف، به چه سمتی حرکت کنیم؟ قدم اول این است که از سنجش صرف عقلی فرار کنیم؛ نخواهیم امکانهای مختلف زندگی را به واسطه سنجش عقلی، سرد و بیروح کنیم. باید با تمام وجود با زندگی مواجه شد و برای این کار راهی به جز تجربه موقعیتهای وجودی مختلف نداریم.
🔸 اولین و بهترین راه برای به دست آوردن این تجربه، زندگی خود آدم است. باید یاد گرفت هر چه بهتر و بیشتر زندگی کنیم و در موقعیت وجود فعلیمان حبس نشویم. غیر از آن، تجربههای دسته دوم هم به کمکمان میآیند. تجربه دیدن یک فیلم سینمایی را دست کم نگیرید؛ چه این فیلم بر روی پرده سینما باشد و چه پیش گوشمان در حال جریان. این فیلمها کمک میکنند طعمی از چیزی را که خودمان نچشیدهایم و قرار هم نیست بچشیم، به ما مزه کنند و تجربه ما از زندگی را هر چه بیشتر بسط دهند. غیر از اینها، هر تلاشی که قرار باشد زندگی (این فیلم طولانی پرتعلیق) را دور بزند و با فاصله، راهحلی برای کامیابی در آن بیابد، پیشاپیش محکوم به شکست است.
t.me/sharifdaily/7555@sharifdaily