شهید محمدتقی سالخورده

#دلتنگی
Channel
Logo of the Telegram channel شهید محمدتقی سالخورده
@shahidsalkhordehPromote
404
subscribers
1.94K
photos
488
videos
382
links
شهید مدافع حرم محمدتقی سالخورده در ۲۱ فروردین ۹۵ در خانطومان سوریه به شهادت رسید . این کانال توسط خانواده ی شهید سالخورده اداره می شود. ارتباط با ادمین : @HRoshanrouz
امروز سالگرد قمری شهادت داداش محمدتقیه🌷😔
در ساعات شهادتش برای برطرف کردن بی قراری ام قرآن را باز کردم...تا کمی قلبم آرام بگیره..

🍃🍃🍃🍃الله اکبر🍃🍃🍃🍃
ببینین چه آیه ای اومده

- سوره ی احزاب..آیه ۲۳

#دلتنگی_خواهرانه

#کانال_شهیدسالخورده
@shahidsalkhordeh

🌹🌹🌹🌹🌹
اَز هَرچه هَست و نیست
گُذَشتَم وَلی هَنوز
دَر مَرز #چشمهای تو گیرم
فَقَط هَمین ......
🍂🍂🍂🍂

شهید مدافع حرم تکاور پاسدار محمدتقی سالخورده جمیع گردان صابرین لشکر عملیاتی ۲۵ کربلا

🍃🍃🍃🍃
#شهید
#دلتنگی
#فرمانده

#کانال_شهیدسالخورده
@shahidsalkhordeh

🌹🌹🌹🌹🌹
🍃🌸🍃🌺
لبخند تو ؛
رویای شیرینی ست
ڪہ معجزۂ دیدن بهـشت را
برایمان ترسیــم می ڪند . . .
🌿🌿🌿🌿
شهید مدافع حرم تکاور پاسدار محمدتقی سالخورده جمیع گردان صابرین لشکر عملیاتی ۲۵ کربلا
🍃🍃🍃🍃
#شهید
#دلتنگی
#رفیق

#کانال_شهیدسالخورده
@shahidsalkhordeh

🌹🌹🌹🌹🌹
آسمونی شدن
نه بال میخواد و نه پر!!
دلی میخواد به وسعت خود آسمون...
مردان آسمونی بال پرواز نداشتند ،
تنها به ندای دلشون لبیک گفتند و پریدند

شهید مدافع حرم تکاور پاسدار محمدتقی سالخورده

#رفیق_شهیدم
#هوامو_داشته_باش
#دلتنگی

همه ی ما باید آماده رفتن شویم
وچه زیباست این رفتن همراه با شهادت باشد
محمدــــتقی

@mohamadtaghi313
سومین رمضان بدون تو😔

راستی...برادر جانم....
حسرت روزهای بودنت را خوردن ،
روزه را باطل نمیکند؟؟؟😔

#دلتنگی
#کانال_شهیدسالخورده

@shahidsalkhordeh

🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from اتچ بات
جناب سرهنگ فیروزآبادے(پدرشهید عبدالرحیم فیروزآبادے)میگفت:
_عبدالرحیم پس از اخذ دیپلم،با پافشارے فراوان،جذب سپاه شد،به دانشڪده افسرے رفت ودوره هاے مختلف را طے نمود. البته استخوان بندے وشرایط فیزیڪے او متناسب با تڪاورے بود،اما به سبب مصدومیتے ڪه در سال83 از ناحیه پا برایش به وجود آمد ،معاف از رزم شد واورا به گردان تڪاورے امام حسین(ع)منتقل ڪردند.
پرسیدم:
_چطور با وجود اینڪه ایشان معاف از رزم بوده اند به سوریه اعزام شدند؟
_او ڪارے به حرف هاے پزشڪان نداشت...میگفت:من سالم هستم ومیتوانم بجنگم. صرف اینڪه پزشڪے مرا معاف از رزم ڪرده،دلیل قانع ڪننده اے نیست ڪه جبهه هارا خالے بگذارم. من دوره تڪاورے ندیده ام ڪه توے خانه بنشینم ودیگران به نبرد بروند.
پس از گفتگویے از حالت ها وروحیات عبدالرحیم،آقاے فیروزآبادے،بحث را به ازدواج او ڪشاند وگفت:
_درشب خواستگارے،عبدالرحیم به همسرش گفته بود:تو دارے بایڪ شهید ازدواج میڪنے،تحملش را دارے؟همسرش پرسیده بود:عمر دست خداست،ازڪجا با این اطمینان میگویے شهید مے شوے؟عبدالرحیم ڪه شناسنامه اش را باخودش برده بود،صفحه ے آخرآن را جلوے چشمان همسرش باز میڪند ومیگوید:اینجا را ببین؛در بخش وفات زده[ تاریخ شهادت]دلیل از این بهترمیخواهے ڪه خداوند از روز اولے ڪه به دنیا آمده ام آخرشناسنامه ام به جاے ڪلمه ᐸوفات>نوشتهᐸ‌شهادت>؟!
گفتم:متوجه نشدم،آخر شناسنامه او چه نوشته؟!
آقاے فیروزآبادے بلندشد،به اتاق ڪنارے رفت،ودقایقے بعد بادوشناسنامه برگشت؛شناسنامه خودش وفرزندش. شناسنامه خودش را جلوے همگے مان بازڪرد وگفت:
_خوب دقت ڪنید؛معمولا آخربیشترشناسنامه هامیزنندᐸوفات>
بعدشناسنامه فرزندش رابازڪرد وصفحه آخرش را نشانمان داد وگفت:
_ولے آخرشناسنامه عبدالرحیم زدهᐸشهادت>.اوهمیشه میگفت:من شهیدمیشوم. من شڪ ندارم ڪه روزے،آخرِ این شناسنامه،تاریخ شهادتم را میزنند نه تاریخ وفاتم را.

یڪ ماه قبل از اینڪه به سوریه هم اعزام بشود بافرزندش بازے میڪرد ودائم به او میگفت:بازے ڪن بابا،هرچه میخواهے با بابایت بازے ڪن،تومعلوم نیست یڪ ماه دیگربابا داشته باشے
سپس سرش را زیرانداخت ودرحالیڪه بغضش را فروخورد ادامه داد:
_اصلا فڪرنمیڪردم جدے جدے بچه اش یتیم بشود😔اے ڪاش فیلم این لحظاتش راگرفته بودم💔

#دلتنگی
#شهید_فیروزآبادی

@shahidfiruzabadi
🌷🌷🌷🌷🌷

@shahidsalkhordeh
🌷🌷🌷🌷🌷
Forwarded from اتچ بات
ترم یک دانشگاه افسری بودم محمدتقی چون زودتر از ما رفته بود ترم بالایی ما محسوب میشدن و ارشد ما
یکی از واحد های درسی که داشتیم البته عملی ،پرش از خودرو بود
فاصله مکانی خوابگاه ما تا محل پرش از خودرو حدود 5 کیلومتر بود
کلاس که شروع شد همه سوار ماشین شدیم و یکی یکی پرش وانجام میدادیم
هربار که سرعت خودرو بیشتر میشد از تعداد داوطلب بچه ها کمتر میشد رسید تا جایی که سرعت ماشین به حدی شد که همه ترسیده بودیم از حدود 80 نفر بچه ها کسی داوطلب نمیشد واسه پرش ،محمدتقی سوار ماشین شده رو به من گفت بیا سوار شو منم که از ترس داشتم زهره ترک میشدم سوار ماشین شدم و کلا شدیم 8 نفر ، خیلی ترسیده بودیم کلی هم استرس داشتیم مطمئن بودیم با این سرعت ماشین قطعا دست وپامون میشکنه
اینجا بود که یهو دیدم راننده پیاده شد و در پشت ماشین و بست گفت چون شما دل وجرات سوار شدن وداشتین پرشی در کار نیست ما 8 نفرو تا دمه خوابگاه آورد و بقیه این 5کیلومترو پیاده اومدن ☺️😊
منو نگاهه معنا داره محمدتقی به من ...
بعدا که ازش سوال کردم در جریان بودی یا نه..گفت اصلا نمیدونستم....


دلم برات تنگ شده مررررد😔😔

#خاطره
#دلتنگی

@ shahidsalkhordeh
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷