هادی می گفت برای شهادت باید از خیلی چیزها گذشت. از برخی گناهان فاصله گرفت و ... بعد به من گفت: وضعیت حجاب در بغداد چطوره؟ گفتم: خوب نیست، مثل تهران. گفت: باید چشم را از نامحرم حفظ کرد تا توفیق شهادت را از دست ندهیم. بعد چفیه اش را روی سر و صورتش انداخت. در کل مدتی که در بغداد بودیم همینطور بود. تا این که از شهر خارج شدیم و راهی نجف شدیم. شیخ هادی همیشه سر به زیر بود و هیچوقت به صورت نامحرم نگاه نمی کرد. @shahidan_zeynaby
بار آخری كه می خواست برای مبارزه با #داعش اعزام بشه، همون طوریکه از بقیه شنیده بودم که شهدا رفتارشون فرق می کنه رو با چشم خودم دیدم.
به سراغ وسايل شخصي اش رفت و هر آنچه كه داشت به ديگران #بخشيد ! از کسانیکه ازش دلخور شده بودند #حلالیت طلبید #وصيت_نامه اش را هم نوشت، درست یک هفته قبل از #شهادتش...
او طوری برخورد میکرد که گویی از تمام رفاهیات دنیایی برخوردار است. گذران زندگی برای او که یتیم بزرگ شده سخت بود اما با کار در بازار، درآمد لازم را برای خودش کسب کرد. ابراهیم پول خودش را هم برای دیگران هزینه میکرد. نه موقعیت های ویژه او را ذوق زده میکرد و نه از دست دادن موقعیت ها او را ناراحت میکرد.
هیچ وقت لباس نو نمیپوشید. میگفت: هرزمان تمام مردم توان پوشیدن لباس نو و زیبا داشتند، من هم میپوشم.
#هادی_دلها تعداد زیادی چفیه و #پیشانی_بند با نام مقدس #یا_فاطمه_الزهرا سلام الله علیها آماده کرد و با خودش به عراق آورد. او می دانست بهترین کار فرهنگی برای رزمندگان، پیوند دادن آنان با حضرات معصومین، به خصوص مادر سادات #حضرت_زهرا سلام الله علیها است.