🌷 #شهدا_شرمنده_ایم#سردار_خطرات....!!
🌷درمرحله اول عملیات، دلیرمردان تیپ ثارالله (هنوز لشکر نشده بود) علیرغم پیشروی اولیه موفق به تثبیت موقعیت خود نشدند و ناچار به بازگشت شدند. در حاليكه پیکر تعدادی از شهدای عزیز بین دو خاکریز مانده بود؛ و چون منطقه در تیررس و آتش بی وقفه دشمن بود، انتقال اجساد مطهر غیر ممکن می نمود و این مسئله هم مزید بر علت شده بود که تاثیر منفی بر روحیه تعدادی از رزمندگان بگذارد و آنان را نسبت به پیروزی مردد سازد!
🌷یک روز که با موتور در خط مقدم در تردد بودم، خودروی رو بازِ فرمانده ی شجاع؛ "حاج قاسم سلیمانی" را دیدم که شخصا برای تقویت روحیه بچه ها و شناسایی منطقه برای مرحله دوم عملیات آمده بود. بعثی ها از ترس آغاز مرحله ی بعدی عملیات بیت المقدس، به شدت منطقه را زیر آتش توپ و خمپاره قرار داده بودند که ناگهان یکی از خمپاره ها کنار خودروی حاج قاسم خورد و گرد و غبار و دود غلیظی، سردار و راننده را دربر گرفت.
🌷لحظاتی چند نفس در سينه حبس شد که گویا فرمانده هم به خیل
شهدا پیوست! ثانیه ها به کندی گذشت تا اینکه خودرو و دو سرنشین آن نمایان و معلوم شد. به لطف الهی به خیر گذشته بود. البته حاج قاسم بی نصیب نمانده بود و چند ترکش به بدن و بخصوص پایش اصابت کرده بود. اما انگار نه انگار که اتفاقی افتاده، خودرو به راه خود ادامه داد. ماهم با موتور در جاده ی مارپیچ به دنبال آن رفتیم تا به چادرهای اورژانس صحرایی رسیدیم.
🌷....سردار با زحمت از خودرو پیاده شد، چند سوراخ بر لباس رزم او، نشانگر تعداد ترکشها بود. بنده و دوستم رفتیم که زیر بازویش را بگیریم تا احساس درد کمتری بکند؛ اما در آن حال که بالطبع، رنجوری و ضعف بر بدن مستولی است، اجازه نداد به او کمک کنیم و اشاره کرد که با پای خود می رود تا در روحیه ی رزمندگان، اندک بازتاب منفی نداشته باشد!
🌷آری؛ فرمانده ی قهرمان و شیرِ دلاورِ جنگ، به تجربه می دانست هنوز در آغاز راه دشوار فتح خرمشهر هستیم و رزمندگان باید در چند مرحله روزها و شبها، عملیات نفس گیر را پشت سر بگذارند تا فتح و ظفر را در آغوش کشند و دل حضرت امام قدس سره و مردم شریف ایران را شاد کنند و مطمئن باشند که فرمانده ی محبوبشان در کنار و بلکه پیشگام آنها در جای جای صحنه نبرد است.
🌷من این دومین باری بود که از نزدیک، شاهد زخمی شدن حاج قاسم عزیز بودم. اولین بار شهریور سال ۶۰ و قبل ازعملیات "ثامن الائمه" (شکست حصرآبادان) بود که ایشان مربی آموزش رزمی بود و تیر به دستش اصابت کرد؛ اما آه و ناله ای از او شنیده نشد....!
راوى: رزمنده دلاور سيد محمد حسينى
❌❌ خوبه که مدیران دولتی هم نحوه کار کردن رو از سردار یاد بگیرن. باور كنيم كه شيشليك خورها و لاكچرى خورها كه تو دسته مديران سطح بالا، كم نيستن دلشون با مردم زير پوست شهر نيست!!
@shahidan_zeynaby