#ذره_المثقال_حرام🌷5 ساله بود که پسرعموی بزرگترش
که آن موقع حدودا ً16 ساله بود به خانه ما آمد...
در را باز کرد و خیلی مؤدبانه به او گفت
«یه کم میشه صبر کنید؟»
به سمت اتاقهایی که من و خواهرانش در آن بودیم
آمد و به هر سه ما
حضور پسرعمویش را اعلام کرد و گفت :
«
#حجاب کنید، مهمان نامحرم داریم.»
🌷6 ساله بود....
برای خرید بستنی به مغازه رفته بود ؛
مغازهدار بجای بستنی عروسکی به او بستنی مگنوم داده بود که اختلاف قیمت ۳۰۰ تومانی داشت...
به خانه که آمد متوجه شدیم و
قبل اینکه بستنی را باز کند و بخورد او را به مغازه فرستادیم تا الباقی پول را به مغازهدار بدهد...! مغازهدار وقتی متوجه امانتداری حسین شده بود به او گفته بود :
«چه شیری خوردی تو بچه جون؟ اغلب ماد را بیاهمیت یا اگر پول میدن به بچه که بیاره، بچه هه میپیچونه برمیداره برا خودش.»
از آن روزبه بعد مغازهدار با او
#رفیق شده بود...
🌷در مراسم تشییعش بلند میگفت :
«اگر این بچه به این
#درجه رسید، برا این بود که ذره المثقال حرام تو اعضا و جوارحش نداشت.»
🌷#شهید_حسین_معزغلامی@shahid_saberi