داستان مرد سوم نوشته
گراهام گرین در مورد مردی است که به دعوت دوستش به اتریش میرود، اما متوجه میشود که دوستش مرده و یا کشته شده است.
@sazochakameoketabبرخی از جملات کتاب
- از زنها درست مثل «تصادف» دوری میکرد؛ این از آن چیزهایی بود که اتفاق میافتاد، بدون آنکه خودش بخواهد.
- ... تازه آن وقت برای دومین بار، واقعا، دختره را دیده. دختره هم که مثل او خودش را زده بود به نفهمی، با شلوارِ فلانلِ کهنهیِ وصله پینهایاش، یک جورِ ناجوری ایستاده بود همان جا. پاهاش را جوری پس و پیش گذاشته بود که انگار میخواهد از خودش دفاع کند.
- آدمها همیشه چیزهای زیادی دارند که ازشان خبر نداریم؛ حتی آدمهایی که دوستشان داریم. چیزهای خوب، چیزهای بد. باید ظرفیتش را داشته باشیم.
- آدم هنوز هم میتواند بابت کارهای معمولی اشتیاق داشته باشد؟ چه موقعیتهایی که از دست میروند صرفا به خاطر اینکه کار کار است.
🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂@sazochakameoketab#گراهام گرینعنوان: مرد سوم
ترجمه: محسن آزرم
نشر: چشمه
چاپ اول زمستان 90