#چرنیشفسکی و
#شاهنامهٔ_فردوسی
🌿عاشقان ویژگی های
چرنیشفسکی گمان داشتند که روح شکست ناپذیر او شکسته خواهد شد و زندان مِهر بی اندازه او را نسبت به زبان و ادب فارسی خواهد شکست؛ ولی چنین نشد و به گفته خودِ وی ، تمدن یزدانی ادب ایرانی در این گوشه مرگ آور، امید زندگی را در وجود او زنده نگهداشت .
🌿چرنیشفسکی در مقدمه یکی از آثار خود در زندان می نویسد: « من خود کیستم ؟ فریدون یا سهراب؟ زال یا رستم ؟ یا این که گرد آفرید با من چه نسبتی دارد؟ عموزاده است یا کسی دیگر و آیا راست است که نظر بازی های من به رودابه زیانی نمی رساند؟ »
🌿و در جایی دیگر میگوید « گرد آفرید بسیار نیرومند و تن و سلامتی او بی نقصان است ، از میان لشگر تورانیان ، تنها سهراب می تواند با او نبرد تن به تن کند . . . اگر دستان او ضعیفتر از دستان هجیر است ، دلش قوی ، نگاهش مردانه ، یورشهایش نشان رِس ، ضرباتش جانکاه و بسیار شدید است . آخر وی ، نخستین حامی بی نظیر ایران است . . . حتی شکسپیر نیز چنین شخصیت دلربایی را ندارد . «دِزد مونا» و حتی خود « ژولیت » با وجود دلربایی و فتانگی حیرت انگیزشان ، به گَرد پای گُردآفرید هم نمی رسند. »
🌿او پس از پایان دوره دو ساله زندان با نظر مجلس تزاری در سال 1864 به وحشت کده سیبری تبعید شد . نظر مجلس سنا در باره ی او چنین بود:
« به خاطر اندیشه هایی برای تغییر نظام موجود و بر هم زدن نظم عمومی و ایجاد تنش و دلهره در جامعه ، همچنین ایجاد اعمال تحریک آمیز به صورت دعوت های بلواگرانه دهقانان ، اشراف زادگان قدیم روس و همزمان برای چاپ و انتشار نوشتههای تحریک کننده ،
چرنیشفسکی از تمام حقوق شهروندی محروم و محکوم و به تبعید و کار اجباری در معدن به مدت 14 سال و پس از آن به طور دایم و به صورت اجباری ساکن سیبری میگردد » .
🌿چرنیشفسکی به مدت 19 سال مدهش ترین و غم انگیز ترین دوران زندگی خود را در سیبری در زندان ویلیوسک گذراند.
🌿دوستداران و پژوهشگران ژرف نگار
چرنیشفسکی پس از این واقعه به این نتیجه رسیده بودند که او در این گوشه سیاه بی کسی ، تمدن ایران ، به ویژه شاهنامه و فردوسی را به فراموشی خواهد سپرد؛ اما شگفت آور و سُرور انگیز است که بر خلاف انتظار ، تمدن زبان فارسی ، به ویژه ، دردها و آرمان های فردوسی ، در سرمای استخوان سوز سیبری به تن و روح
چرنیشفسکی نیرو و گرمی می بخشید و احساس مبارزه را در وجود او بارور می کرد. این موضوع ، به خوبی در نامه های
چرنیشفسکی به عزیزانش، یادداشت های دفتر خاطراتش به صورت پُر مهر و پُر سوز می توان دریافت.
🌿وی در چهاردهمین سال حبس و تبعیدش به فرهنگ سالار ( آکادمیسین) پیپین نوشته است در سر و دلش نیت ایجاد مثنوی ای در موضوع ایران باستان را دارد و شش سال پس از آن در نامه ای به پسرانش می نویسد: « در دل و فکرم نیت نوشتن یک مثنوی از افسانه های تاریخی ایرانی پیدا شده است که مرا آرام نمیگذارد. رویدادهای داستان را برای پرواز خیال به ایران باستان حتی قدیم تر از آنچه در شاهنامه آمده است، گذرانده ام ، پاره خُرد خُرد داستان در لباس شعر درآمده است از جمله لحظه های آفرینش انسان و زمین » و حدود یکسال و نیم بعد نخستین سروده خود را به نام خورشید شب برای همسرش فرستاد.
🌿چرنیشفسکی طرح داستان خویش و درست تَرش ، چهار چوب آن را از ضدیت دیرینه بین ایران و توران گرفته است . به سخن دیگر ، همه تار و پود این داستان ناتمام و یا نوشته
چرنیشفسکی با بهره گیری از مواد خام و شاهنامه فردوسی تهیه شده است و این نکته را
چرنیشفسکی ، ضمن طرح ریزی بار ها گفته است.
🌿این کتاب که آخرین اثر هنری و یگانه اثر شعری
چرنیشفسکی بود ، نامی نمادین دارد ، «خورشید شب» یعنی روشنایی و گرمی در شب های سیاه و دراز سیبری ، خیال تمدن ایرانی ، به ویژه شاهنامه فردوسی .
اوج مهر نامه چرنیشفسکی نسبت به زبان و ادب فارسی و محبوبیت ایران و ایرانی نزد او ، تنها در همین اثر تجلی یافته است و شاید به همین علت باشد که در تاریخ چهارم مارس 1883 در دفتر خاطراتش می نویسد: « به محض آن که مقداری وقت بیابم ، به آموختن خط میخی می پردازم ».وی اعتقاد داشت تنها دو زبان در دنیا هست که ارزش آموختن دارد: زبان فارسی و زبان یونانی.
🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂#عبدالرحمان_حسنیبرداشت از:
#فصلنامه_هستىاز: دانشمند
#تاجیک #ولی_صمد