«چرا
#کوروش_بزرگ از دیدن بانوی زیبا خودداری کرد»
هنگامی که
#آراسپ دوست و خویشاوند کوروش، از این پادشاه بزرگ خواست تا بانوی بسیار زیبایی که پس از فتح، در میان دشمنان قرار داشت را ببیند،
#کوروش اینچنین پاسخش را داد:
«اگر این سان است که میگویید، بهتر تا وی را نبینم، زیرا، که اگر شنودن داستان زیبایی وی تواند مرا امروز به رفتن و دیدار وی کشاند، امروز که زمانیم نیست تا پشت خویش بخارم، ترسم وی آنچنان از من دل رباید که تا جاودان جاوید خیره بر وی بنشینم و به فراموشم هر کار دیگر مراست…». [۱]
اما دوست کوروش به او خندید و با اعتماد به نفس بیان کرد که عاشق شدن به دست خود آدم است. دوست
#کوروش مدعی بود که هیچگاه به خاطر زیبایی یک زن، دلباخته نمیشود!
به هر حال همین
#آراسپ مسئول
نگهداری از این بانو شد تا شوهرش بازگردد.
در حقیقت این بانو که
#پانته-آ نام داشت، و همسر
#آبراداتاس، یکی از نزدیکان پادشاه دشمن بود و شوهرش در جای دوری حضور داشت.
دست بر قضا،
#آراسپ که با اطمینان از نفس خود سخن میگفت، شیفته زیبایی
#پانته-آ شد و قصد دست اندازی بر وی را کرد.
تا اینکه
#پانته-آ به نزد
#کوروش شکایت برد و
#کوروش هم با تدبیر به این موضوع رسیدگی کرد.
هنگامی که شوهر
#پانته-آ بازگشت، این بانو درباره
#جوانمردی و
#نگهداری #کوروش اینچنین به شوهرش گفت:
«وی در پناه گرفت مرا و رهانید از خطر تا تو باز آیی، آن سان که گویی برادر وی را من همسرم…». [۲]
[۱] کوروش نامه گزنفون، دفتر ۵، بخش ۱، بند ۸
[۲] کوروش نامه گزنفون، دفتر ۶، بخش ۴، بند ۷
@sazochakameoketab🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂