✡ محمود_درویش
و ریتا عاشق همدیگر بودند.
ریتا یهودی اسرائیلی
و محمود آتئیست وطن پرست فلسطینی.
ریتا رفت
و به ارتش اسرائیل پیوست، محمود درویش چنین نوشت:
🖋#میان_ریتا_و_چشمانم_تفنگیست...
و آنکه
ریتا را میشناسد، خم میشود
و برای خدایی که در آن چشمان عسلی است
نماز میگزارد.
و من
ریتا را بوسیدم
آنگاه که کوچک بود
و به یاد میآورم که چهسان به من درآویخت
و بازویم را زیباترین بافهی گیسو فروپوشاند.
و من
ریتا را به یاد میآورم
همانسان که گنجشکی برکهی خود را.
آه...
ریتامیان ما یک میلیون گنجشک
و تصویر است
و وعدههای فراوانی
که
تفنگی... به رویشان آتش گشود!
نام
ریتا در دهانم عید بود
تن
ریتا عروسی بود در خونم
و من در راه
ریتا دو سال گم گشتم
و او دو سال بر دستم خفت
و بر زیباترین پیمانه پیمان بستیم،
و آتش گرفتیم
در شراب لبها
و دو بار زاده شدیم.
آه...
ریتاچه چیز چشمم را از چشمانت برگرداند
جز دو خواب کوتاه
و ابرهایی عسلی
پیش از این تفنگ.
بود آنچه بود
ای سکوت شامگاه
ماه من در آن بامداد دور هجرت گزید
در چشمان عسلی
و شهر
همه آوازخوانان را
و ریتا را رُفت...
میان ریتا و چشمانم تفنگی
ست...
@SazoChakameoKetab🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂#محمود_درويشبرگردان:
#موسی_بیدج📚باد خانه من است گنجشک بهانه