#پهلوان_پنبهها شاهماهیهای
#قرمز را میخورند
در پرتوِ این نصیحت، بیایید نگاهی بیندازیم به مفاهیمی که در آغازِ این نوشته به آنها اشاره کردم.
پهلوانپنبه مغالطهای است که در آن به نسخۀ ضعیفتری از استدلال فرد یا شاید به استدلالی ضعیفتر و متفاوت برای همان موضوع حمله میشود، همانگونه که آموزش سربازان از طریق حمله با سرنیزه به مترسک (مرد پوشالی) انجام میشود و نه دشمن واقعی. مغالطۀ شاهماهی
قرمز نوعی حواس پرتکردن است که، در آن، فردی که مایل است با نتیجهای مخالفت کند، نهتنها با نسخهای تغییریافته و ضعیفشده از استدلالِ ارائهشده مقابله میکند، بلکه با استدلالی کاملاً نامرتبط رویارو میشود و آن را متلاشی مینماید. این مغالطه نامش را از این کار گرفته است: شاهماهی دودیشدهای بهسوی سگ مخصوصِ شکارِ روباه پرت میکنند تا او را گیج کند و سبب تغییر مسیرش شود. در مثال زیر، پاسخ سندی به پیترْ یک شاهماهی
قرمز است.
پیتر: «فکر نمیکنم لازم باشد همین الان سرپناه جدیدی برای بیخانمانها بسازیم. به پول بیشتری نیاز داریم تا شبکۀ برق را حفظ کنیم.»
سندی: «چطور میتوانی به بیخانمانها بیتوجه باشی؟ این دقیقاً سنگدلی است.»
سندی به استدلالی دیگر و درواقع به نکتهای متفاوت با گفتۀ پیتر حمله میکند. پیتر نگفته است که به بیخانمانها بیتوجه است؛ ممکن است برای درستکردن سوپ مرغ برای تمام بیخانمانهایی که سندی میشناسد داوطلب باشد. پیتر تنها به این میاندیشد که تأمین انرژی نیز مهم است و باید اولویتها را مشخص کرد. استدلال شاهماهی
قرمزْ خود را اینگونه نیز ظاهر میکند که کسی بگوید زمانی که اینهمه انسان در رنج و عذاب هستند، اشتباه است که نگران راحتی حیوانات باشیم. نگرانی دربارۀ وضعیت حیوانات به نکتۀ معطوف به رنج انسانها بیارتباط است و آوردنِ استدلالی نامرتبط به درون بحث برای توجیه موضعِ خود، همان شاهماهی
قرمز است. اما در هر دو مغالطه، همانگونه که راسل میگوید، باید اطمینان حاصل کنید که «صرفاً به چیزی توجه کنید که فاکت است و نیز به آن حقیقتی که فاکتها آن را تأیید میکنند.» در غیر این صورت، این خطر وجود دارد که به ورطۀ نتیجهگیری شتابزده بیفتید و در دام استدلالآوری گرفتار شوید.
برای داشتن تفکر انتقادی ضروری است که فعالانه تلاش کنیم تا، ورای هر چیز دیگر، در پی حقیقت باشیم و اینگونه فرض نکنیم که حقیقت را دریافتهایم؛ چنین چیزی از طریق آشناشدن با انواع مغالطه تقویت میشود. ممکن است برایتان شگفتانگیز باشد که در اطراف خود میتوانید چه تعداد مغالطه بیابید: بهشکل پهلوانپنبه، شاهماهی
قرمز، حملۀ شخصی، تعمیم شتابزده و استدلال از طریق توسل به احساس. همچنین شگفتانگیز است که صرفاً داشتن شناختی از این مغالطهها چقدر شما را هوشمندتر میکند.
برخی از مغالطات غیرصوری
- اسکاتلندی واقعی۵: « هیچ اسکاتلندیای در پُرِج (نوعی آش) خود شکر نمیریزد.» «نه، اینطور نیست، عموی من می ریزد.» «خب... هیچ اسکاتلندی واقعیای شکر در پرجش نمیریزد.»
- مصادره به مطلوب۶: نوعی از استدلال دَوَرانی است، بهگونهای که نتیجهای که قرار است اتخاد شود از قبل در مقدمات استدلال پذیرفته شده است.
- توسل به مرجعیت۷: تلاشی نامعتبر بهمنظور پیروزی استدلال از طریق ادعای داشتنِ تخصصِ نامربوط به موضوع.
- استدلال از راه سنگ۸: در این مغالطه، ادعایی رد شده و کنار گذاشته میشود، به این خاطر که پوچی آن واضح در نظر گرفته میشود، بدون اینکه برهانی در جهت پوچبودنِ آن ارائه شود.
مغالطات غیرصوری را نباید با مغالطات صوری اشتباه گرفت. مغالطات صوری شامل نقصی در ساختار منطقیِ استدلال قیاسی یا استدلال استقرایی است. مثالی از مغالطۀ غیرصوری تصدیق تالی۹ است. «اگر الف درست باشد، آنگاه ب نیز درست است. ب درست است. بنابراین الف نیز درست است.» (این استدلال ایراد دارد، به این دلیل که ب ممکن است درست باشد، حتی اگر الف درست نباشد.)
@sazochakameoketab🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂پینوشتها:
* این مطلب با عنوان Bad Arguments That Make You Smarter در وبسایت فیلاسافی نو منتشر شده است
[۱] informal fallacies
[۲] ad homenium
[۳] Argument from emotion fallacy
[۴] confirmation bias
[۵] no true scotsman
[۶] begging the question
[۷] appeal to authority
[۸] appeal to the Stone
[۹] affirming the consequent