🍂شناسنامه ام میگوید پنجاه و سه سالهام، اما گاهی احساس میکنم شانزده سال دارم، گاهی بیست و پنج سال و گاهی هم احساس شصت سالگی در وجودم زنده میشود.
این احساسات رنگارنگ و گوناگون همیشه با من هستند و با یکدیگر بگومگو دارند و در کشمکش به سر میبرند و هریک از ایشان میکوشد خواسته اش را بر من تحمیل کند.
گاه احساس کودکی را داشتهام که جست و خیز و شیطنت و توپ بازی را میپسندیده و زمانی دیگر افسارم در اختیار جوانی قرار گرفته که چشماش پیوسته دنبال دخترها بوده و جز هوسبازی و ولگردی هدفی دیگر نداشته است، اما در وجودم مردی متین و موقر هم هست که احترام دیگران را میطلبد، خواهان لباسی مرتب و اتومبیلی آبرومند است.
جز اینان و در میان شخصیتها و احساسات مختلفی که بی وقفه در درونم با هم درگیرند، پیرمردی زندگی میکند که آسودن را از همه چیز برتر میشمارد و آرامش را میپسندد و انتظار دارد که حرف آخر را او بزند.
(ص 53)
@sazochakameoketab 🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂 #فلفل(چهارده داستان طنز از چهار نویسنده)
#نجیب_محفوظبرگردان
#محمدرضا_مرعشیپور#نشر_فکرآذین