✅دستگیری
#علی_مردان_خان توسط حکومت
رضا شاه برای «محمد جواد
خان سردار اقبال» و «محمدرضاخان سردارفاتح» و برخی خوانین دیگر امان نامه فرستاد و سعی در جلب نظر و جدایی آنان از اردوی بختیاری را داشت. در این اوضاع دولت بر غائله فارس چیره گردید و از ناحیه فارس احساس آسودگی نمود. لذا نیروهایش را از اصفهان، لرستان و فارس بسیج کرد تا به جنگ بختیاریها بروند. رضا شاه سه ستون نظامی کاملاً مجهز از سه طرف به منطقه گسیل داشت. تیمسار «شاه بختی» از طرف مبارکه، سرتیپ «تاجبخش» از طرف نجف آباد و سامان و تیمسار «محتشمی» از سوی فریدن، به سمت محل تجمع رزمندگان بختیاری عزیمت کردند. از طرفی خوانین وابسته به دولت و مسن که احساس خطر کردند وارد عمل شدند. و به تضعیف و تفرقه اندازی میان قیام کنندگان پرداختند. نیروهای نظامی از هر سو سر رسیدند. و تقریباً سواران بختیاری به محاصره در آمدند و مجبور بودند با چهار جبهه بجنگند.
در منطقه سفید دشت که مدت ۲۰ روز یک تیپ ارتش در محاصره بختیاری ها بود، با جنگی خونین به تصرف دولت درآمد و نیروهای بختیاری عقب نشینی کردند.
علی مردان خان و یارانش بعد از یک سال درگیری و جنگ پارتیزانی با وساطت بعضی از خوانین تسلیم و به تهران انتقال یافت ولی با آمدنش به تهران توطئه برای مرگ او هم شروع شد. بعد از مدتی به همراه سردار فاتح و سردار اقبال و چند نفر دیگر دستگیر و به زندان قصر منتقل گردید و حماسه دوم حماسه ساز بختیاری آغاز گشت. حماسه اول او نبرد بر علیه دیکتاتوری و استعمار بود و حماسه دوم که عظیم تر از حماسه اول اوست مقاومت دلیرانه و بی باکانه او و مرگ شجاعانه و مظلومانه وی است. مرگی که عین زندگی بود آن هم یک زندگی حماسی و قهرمانانه.
✅شهادت
#علی_مردان_خانعلی مردان خان با مقاومت مردانه خود باعث تحسین معروفترین رجال سیاسی و زندانی گردید و در سپیده دم یکی از روزهای اسفندماه ۱۳۱۳ این راد مرد بختیاری را با دستور رضاشاه به جوخه اعدام سپردند و تیر باران کردند.
#مهراب_امیری مترجم و مورخ بختیاری می گوید: به موازات هر قطره خونی که از پیکر سردار رشید بختیاری بر روی زمین می چکید هزاران قطره اشک از چشمان مشتاقان و علاقه مندان او بر روی گونه های رنگ پریده شان می غلطید،
مردان جامه دریدند و دیرکهای بهونها را پایین کشیدند، زنان موی سر بریدند، شعرا رثای او مرثیه ها سرودند و آهنگسازان «ترانه
#شیرعلیمردون» را ساختند. هنوز چوپانان در قله های منگشت، کلار، تاراز و زرده (زردکوه) آوازش را چنین می خوانند:
شُمشیر علیمردون طلای بی غش ز زمین بِرچ اِزَنه ز آسمون تَش
شمشیر علیمردان طلای خالص است، از زمین برق می زند و از آسمان آتش
بی عروس تو کِل بزن تا مو کُنُم جنگ شُمشیرُم به گِل زَنُم سی ایل چارلنگ
بی بی عروس (همسرش) تو فریاد شادی بزن تا من جنگ کنم شمشیرم را به گل می زنم برای ایل چهارلنگ.
کُجه تیر کُجه سپاه کُجه فَراشُم رَه بدین دامُ دَدوم بیان سر لاشُم
تیر و تنفگ و سپاهیان و خدمتگزارانم کجا رفتند، راه را برای مادر و خواهرم باز کنید تا خود را به جنازه ام برسانند.
دشمنون زِ بعـد مـو چاره ندارِن گَویَلَ نیله سُوار و هفت و چارِن
دشمنان بعد از من چاره ای ندارند زیرا برادران نیله سوار (اسب سوار) ما چهارلنگ و هفت لنگ بختیاری هستند.
#بزرگ_علوی درباره نحوه شهادت وی می نویسد:
#علی_مردان_خان جامه ای زیبا بر تن کرده و سر و روی خود را آراسته و با گامهای بلند واستوار و قامتی رسا حلاج وار بدون اینکه ذره ای از ترس به دل راه دهد به قتلگاه نزدیک می شد. او رفت تا شهادت مظلومانه دیگری را رقم زند. هنگامی که از برابر جوخه اعدام می گذشت با جبینی باز و لبانی پر از خنده با آنها احوالپرسی کرد، وقتی یکی از دژخیمان می خواست چشم هایش را ببندد به آرامی دستمال را از دستش گرفت و گفت: پسرم!! بگذار تا این صحنه جالب و تماشایی را که قطعا مافوقان شما را خوشحال می کند من هم در آخرین لحظات حیاتم به چشم ببینم چرا که تا کنون من شیری را دست و پا بسته در مقابل مشتی شغال ندیده بودم.
@sazochakameoketab 🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂