من از خیلی چیزها میترسیدم !
از مادیان سپید پدر بزرگ ...
از مدیر مدرسه ...
از قیافه عبوس شنبه ...
چقدر از شنبهها بیزار بودم !
خوشبختی من ،
از صبح
#پنجشنبه آغاز میشد ...!
#عصر_پنجشنبه ،
تکهای از بهشت بود ...!
شب که میشد ...
در دور ترین خوابهایم ؛
طعم صبح جمعه را می چشیدم ...!
@sazochakameoketab 🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂#سهراب_سپهرى