دستت را میگیرم
که گربهای را یادم میآورد
که بهاش عادت کرده بودم
و ما پیاده راه میافتیم...
از همهچیز با تو حرف میزنم
وادارت میکنم لبخند بزنی ،
نخودی بخندی و قهقهه بزنی
مثل یک بچهی کوچولو ...
چیزهایی نشانات میدهم
که نگاهشان کنی..
شاید بایستم و ببوسمت ،
درست پیش چشم همه ...
هیچ هم برایم مهم نیست
چون که دوستت دارم
بیشتر از کوهی
که بهاش عادت کرده بودم ...
@sazochakameoketab🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂#ریچارد_براتیگان📕 #عاشقانههای_شاعر_گمنام برگردان
#علیرضا_بهنام#نشر_مروارید