بهارِ جاویدان در این رنگها و نقشهای کاشیها جای دارد.
بهارِ منجمد و رمزآلود؛
چنان که گویی کالبدِ بنا، مینائی است که روح را در آن حبس کردهاند.
من بار دیگر در برابر این مجموعه حیرتانگیز از خود پرسیدم به چه معنایند این نقشها و رنگها؛ ترکیبِ ریاضیوار، مجرّد،
پر از کنایه و ایهام و اشاره و راز، که در آن همه چیز به نقش ترجمه شده است:
هم دنیای خواب و هم دنیای بیداری،؟
ضمیرِ آگاه و هم ناآگاه، هم گذشته و هم آینده؟
چه میخواهند بگویند این بوتهها و خطها و اسلیمیها که در هم میپیچند،
به هم میپیوندند و باز میشوند و میروند و باز میگردند، مانند رگهای یک بدنِ زنده و سرانجام در نقطهای گم میشوند بیآنکه بتوان ردّ پای آنها را تا به آخر دنبال کرد؟
و تنها جوابی که مییابم یک کلمه است:
بهشت.
این نقشها و رنگها آرزو و رؤیای جهانی بهتر را در خود دارند، جهانی شبیه به بهشت که در آن کوشیده شده است تا "ناپیدا کران" در محدود جای گیرد و آشیانه و لانهای برای "نامحدود" جسته شود.
@Sazochakameoketab 🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂#صفیر_سیمرغ#دکتر_اسلامی_نُدوشن