✅ #خاطرات_استاد_شجریانمن يك
#سنتور مشقي خيلي بدي داشتم و تصميم گرفتم يك
#سنتور خوب بسازم، چون كمي نجاري مي دانستم. بعد از تكميل ابزار و وسايل نجاري، به دنبال چوب توت خشك قديمي همه كاروانسرا ها و چوب فروشي مشهد را زيرو رو كردم تا سر انجام يك باربر چوب فروشي گفت يك الوار پهن توت از بيست سال پيش در قسمت عقب انبار زير چوب ها سراغ دارم. به او گفتم اگر آن را پيدا كند انعام خوبي از من خواهد گرفت. به اتفاق يكي دو ساعت چوب ها را زيرو رو كرديم و بالاخره آنرا يافتم.واقعا كهنه بود و 5 تومان به او انعام دادم.الوار را بغل كردم و به يك چوب بري رفتم و مطابق اندازه ها بريدم. حالا بايد فكري به حال گوشي ها مي كردم، چون در آن روزگار در مشهد كسي گوشي
#سنتور نمي فروخت لاجرم مجبور شدم صد عدد ميخ نمره شش بخرم و آنها را به سوهان دستي درست كنم.مشكل تنها ساييدن آن ها با سوهان نبود بلكه بايد يكنواخت ساييده مي شدند. خدا مي داند چه ها كشيدم. دوازده خرك هم براي آن ساختم. با اينكه در مورد پل گذاري
#سنتور تجربه نداشتم، اما صداي دلنشيني داشت و من شيفتگي خاصي به آن پيدا كردم
@sazochakameoketab🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂