✅ریتم بود و
ریتمدر ابتدا
#ریتم بود و به همانجا رسیده بود که باید میرسید، به پاها. انسان زمانی که از نشستن زیاد و زندگی عادی و یکنواخت ملول و خسته شده بود و دیگر وراجی درباره روزمرگیهای زندگی و چیزهای مشابه راضیاش نمیکرد
#رقصیدن آغاز کرد.
او زن، بچه، دوست، دشمن و در بهترین حالت خودش را هم فراموش کرد. شاید دیگر نمیدانست که چه میکند به جز آن که خود را تکان میداد، آن هم به بهترین وجه و حالت. همه حرکتهای او به قاعده بود و همه اجزای بدنش کنشی هماهنگ داشتند. من همیشه تصورم این بود که تنها انسانهای خوشبخت میتوانند به چنین حالتی برسند.
من وقتی که زنان مسنتر از این تعریف میکنند که در دوران جوانی با این یا آن مرد در وسط صحنه رامبا ، فوکسترو و به ویژه والس رقصیدهاند بارقهای از یک احساس خوشایند درونی را در چشمانشان مشاهده میکنم. " او (مرد همرقص) چقدر خوب میرقصید" جملهای است که معمولا در چنین حالتی بر زبان این زنان جاری میشود. این جمله شاید اشارهای تلویحی به این سرخوردگی هم باشد که مردانی که با آنها ازدواج کردهاند نتوانستهاند در همه طول و مقاطع زندگی، گزینه درخشانی برای آن مردانی باشند که در رقصهای دوران جوانی مورد پسند و ستایششان واقع شدهاند.
#رقصندگان، چه آنان که به عنوان حرفه، بالهای کلاسیک را اجرا میکنند و چه آنان که با حرکات خود میکوشند از تنش درونی خویش رها شوند همه و همه به هنگام
#رقص به صورت موجوداتی متحرک و جسما منعطف درمیآیند. انسانهایی وجود دارند که تنها زمانی که سرشان از نوشیدن مشروب گرم میشود به رقص میآیند، انسانهای دیگری در فکر و ذهن خود میرقصند.
#پیکاسو قبل از آن که به سراغ
#نقاشی برود کمی
#تانگو میرقصید.
✅رقص آزادی
آن کس که میرقصد به دنبال
#آزادی است، آزادی حرکت و جنبش. او تنها خواهان تکان و تحرک نیست، بلکه میخواهد که دوست بدارد و دوست داشته شود. دستکم، در رویای چنین وضعیتی است. او در این آرزوست که ای کاش
#رقص تمام نشود.
#رقصیدن در میان آسمان و زمین. از یک سو، غلبهیافتن بر نیروی جاذبه و از دیگر سو، رقصی از ژرفای جان و دل. خود را در حرکاتی چرخان و متوازن در هوا رها کردن، در خلسه و سما رقصیدن و رقص را همچون آبدیدهشدن برای بازگشت به زندگی عادی نگریستن. آری، جنبیدن و همه چیز را به طاق نسیان سپردن، و ملال توضیحناپذیر را فراموش کردن؛ ملالی که دلیل نمیخواهد، اما گویی که به سرنوشت عاشقان زندگی بدل شده است.
کسی که میرقصد از سخنگفتن بینیاز است، به ویژه نیازی ندارد به وراجیهایی بیفتد که معمولا مردان با آنها به صید زنان میروند. زنان اغلب از این فرض حرکت میکنند که مردی که خوشرقص است میتواند عاشق خوبی هم باشد. از این رو، گرچه دل و جان سپردن به
#رقص شاید خویشتن واقعی تو را به نحوی "خطرناک" در معرض دید بگذارد، اما اگر خود را به دست فراموشی نسپاری و خویشتن خویش را تمام و کمال وقف حرکات نکنی، به
#رقص در معنای واقعی آن نمیرسی. آن کس که میترسد تلو تلو میخورد و به رقص نمیرسد.
#رقص جلوهای از حضور و قدرت خدایان و اشباح است، و در معنای زمینیاش، دیداری است میان جنسهای انسانی که بدون کلام اما با زبان حرکات با هم سخن میگویند.
#رقص نوعی هماوردی غیرخونین است میان زن و مرد، چالشی است میان دو معیار و مبنا: معیار زنانهی ملودی و معیار مردانهی
ریتم. آنها بدین گونه به مصاف هم میآورند و میکوشند ثابت کنند که با کدام استعدادهای متفاوت همتراز و همارز یکدیگرند.
🌿🍂🌿🍂🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂