🍂 #چند_سطر_از_کتابدر اولین روز بازگشتم به کار، پیش از سایرین به دفتر رسیدم، ساعت شش و نیم صبح. در گوشهی ساکت و آرامم، با خودنویسم، در بالای یک صفحهی خط دار، عنوان شعر را با حروف بزرگ نوشتم: «قصیدهای برای خورشید خندان.» اما تا پایان روز هیچچیز نسرودم. وظیفه داشتم چگونگی لبخند رهبرمان را توصیف کنم اما تنها چیزی که به ذهنم میآمد بینوایی همشهریهایم بود.
چرا ما فقیر بودیم؟ اگر
رهبر کبیرمان بزرگ بود، چرا مردمش از گرسنگی میمردند؟ اصلاحات، چینیها را خوشبخت کرد، چرا حزب ما به تغییری در سیاستهایش نمیاندیشید؟ از اینکه این سوالها مثل چشمه در ذهنم میجوشیدند متنفر بودم.
(ص92)
@sazochakameoketab 🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂 #رهبر_عزیز#جنگ_جین_سونگ برگردان
#مسعود_یوسف_حصیرچین #نشر_ققنوس