🕊خواب میبینم گلوله از پیشونیت رد میشه و میخوره به قاب عکست روی دیوار. شیشه میشکنه و تو از توی قاب پرواز میکنی میری کنار پنجره میشینی. میگم پیشونیت زخم شده بچه. میخندی. میگم اونجا جای نشستنه؟ عرفان بیا بازی رئال داره شروع میشه. میگی من دیگه مُردم دیوونه. میگم تو بچهای، بچهها که نمیمیرن. خون از پیشونیت اومده روی چشمات، بستیشون. دلم تنگ میشه برای نگاهت، میخوام بگم میشه چشمات رو باز کنی؟ صدای گلوله میاد، میپرم از
خواب.
بابا نشسته وسط هال، با خودش تخته بازی میکنه. میگم کلافهای باز؟ میگه غصه دارم، سردمه، گم شدم، خودت ردیفی؟ میام پیشش میگم پیشونیم درد می کنه وگرنه خوبم. میگه اولاش اینطوریه، یهکم بیشتر مرده بمونی دیگه درد نمی کنه. میگم الان دیگه درد نداری پیرمرد؟ میگه پاشو دو تا لیوان پر کن بزنیم، بعد بیا تخته بازی کنیم، بعد بریم ساحل. میگم پیشونیم درد میکنه آخه. دستشو میذاره روی چشمام، خون رو پاک میکنه. میگه دیگه پیشونیت همیشه درد میکنه. میخوام ببوسمش، صدای گلوله میاد، میپرم از
خواب.
واسّادم ایستگاه دو توچال به تهران نگاه میکنم. آسمون آبی، هوا صاف. نیکا وایساده پیشم، میگه صداشون کنم؟ نخندیا. میگم باشه. یکییکی اسمها رو زنده میکنه. هر درخت میشه یه آدمی که از قلبش خون میچکه و راه میفته سمت برج میدون آزادی. ده تا، صدتا، هزارتا... نیکا اسمها رو میخونه و مردم بیشتر و بیشتر میشن. میگه منم باید برم، اسممو بخون. میگم نمیشه نری؟ خون اومده رو چشماش، پاک میکنم. نگاهم میکنه میگه جشن شروع شد، تو هم زود بیا. اسمشو صدا میکنم، از قلبش خون میچکه و میره. میخوام بگم منم صدا کن دختر، صدای گلوله میاد، میپرم از
خواب.
بیدار وایمیسم کنار پنجره تا روز بیاد. شجریان روی مبل خوابش برده. حسین پناهی داره یه شعر تازه مینویسه. به منزوی میگم نمیخوای بخوابی؟ میگه ما مُردیم مرد حسابی. میخوام بگم ما فقط فراموش شدیم و تو غم گم شدیم. صدای گلوله میاد اما نمیپرم از
خواب. خون روی چشمام رو میگیره. سرخه همهچی. سرخ مث آتیش، مث خون، مث لبات شبی که از دست دادمت، مث خونه، مث خیابون.
دیگه میخوابم تا باهار بیاد. میاد. میدونم. ما مردهها همهچی رو قبلا دیدیم، فقط یادمون رفته.
#حمیدسلیمی #خواب_نویس @SazoChakameoKetab🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂برای عرفان زمانی، بچهی پرسپولیسی-رئالی لاهیجانی قشنگم...
❤️💙