دیوانِ حافظت را باز کن
هفتصد سال.. هشتصد سال هم بشود
چیزی تغییر نمیکند..
این دیوان
هنوز به یُمنِ اصالتِ درد
حرفهایی در دل دارد که
در روزهای مبادای دردآلــــــود
زخـــــــــــمِ روحت را تسکین دهد..
دیوانِ حافظت را باز کن
ببین..
نگرانی هنوز نگرانی و
عشق هنوز هم عشق است..
و هنوز هم
شیخ و مُفْتیٖ و مُحْتَسب تزویر میکنند و
توبه فرمایان هـــــــرگز تن به توبه نمیدهند..
دیوانت را باز کن و
دل به دل شکستهٔ حافظ بده و
بُگذار دل شکستهات به تفألی خوش شود که
"من ار چه در نظر یار خاکسار شدم
رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند..."
و جام عقیقت را
پُر کن از مِیِ ناب
تا در غم هجرانِ دوست
تَطاوُلی به وادیِ ایمنِ نگاهت راه نَبَرَد..
دیوانِ حافظت را باز کن
"روزگاریست که دل چهرۀ مقصود ندید"
ببین هنوز هم
در کوی خراباتیها هُشیاری نمیبینی
هنوز هم معشوق
همینجا در درونِ تو است..
همچون خدایی که
در همه احوال با تو است..
و بیخیالِ تمام قرعههای فالِ خوشبختی
که هیچگاه نصیبت نمیشوند
دل به حضورِ حاضرِ غایب خوش کن
و چشم به راه بادِ صبا بمان.. شاید
به ″نکهتی″ از خاکِ ره یار تو را مهمان کند...
دیوان را نبند..
هنوز هم
ناموسِ عشق و رونقِ عُشاق میبَرنْد و
منعِ جوان و سرزنش پیر میکنند..
هنوز هم
تشویشِ وقتِ پیرِ مُغان میدهند باز
این سالِکان که
خود درونِ پرده چه تکلیف میکنند..
و هرگز اعتماد مکن بر ثباتِ دَهْر
و رندی آموز
و بزن فالی شاید فریادرسی از راه رِسَد..
و عاشقانه نجوا کن
"هرگزم نقشِ تو از لوحِ دل و جان نرود..."
و
خودآزار بخوان
"شُکر آنرا که تو در عِشرتی ای مُرغ چمن
به اسیرانِ قفس مژدۀ گــلزار بیار..."
#حمیدرضا_هندی@sazochakameoketab🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂