"زن بودن برای من چه معنایی داشته است"؟
تا چهلسال تمام وانمود میکردم که زن بودن تفاوتی ایجاد نمیکند. روشنفکر بودم و روشنفکر یعنی روشنفکر. من با روشنفکر شدن، هویت بزرگسالی خود را بر الگوی تعارض و مخالفتی عمدی قرار داده بودم. من به عنوان روشنفکر میتوانستم احساس حاد زنانه طرد شدگیام را با پناه بردن به سنت فرد گرایی افراطی، نه به عنوان یک زن که به عنوان یک فرد، مانع شوم. همانگونه که قبلا تن نداده بودم که به من برچسب «کودک» بزنند، حالا نیز خود را «زن» نمیدانستم. من، "من" بودم. وقتی بالاخره شروع به تحقیق کردم تا ببینم زن بار آمدنم به واقع چه تاثیر متفاوتی در سرنوشت من داشتهاست، به یکباره همه چیز برایم روشن شد. این دنیا، دنیایی مردانه بود. کودکی من با اسطورههایی گذشته بود که مردان ساخته بودند و واکنش من در برابر آنها اصلا شبیه آن نبود که اگر پسر میبودم میداشتم.
این انقلاب شخصی من در یک جمله خلاصه میشود: من که میخواستم درباره خودم حرف بزنم، به این نتیجه میرسیدم که برای این کار نخست باید وضع زنان را به طور کلی توصیف کنم.
جنس دوم که خلق شد، من چهل ساله بودم.
زن اگر به راستی می خواهد شان انسانی خود را داشته باشد، وظیفه دارد از اینکه خود را برای مرد چون بتی یا لعبتی بیاراید فاصله بگیرد.
@sazochakameoketab🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿📒 #جنس_دوم 👤 #سیمون_دوبووار🔃 #قاسم_صنعوی