خب، هر جور كه حساب كنى عوض شدن يك
#فصل اتفاق
#مهمى نيست ...
به حكم چرخش زمين به دور خورشيد و طى يك فرايند تكرارى،
#زمستان مىرود و
#بهار مىآيد. تازه اين «زمستان» و «بهار» هم چندان ربطى به معنايى كه براىشان درست كردهايم ندارند. چه بسا زمستانهايى كه هنوز به
#اسفندشان نرسيده هوا گرم شده و درختها
#جوانه زدهاند، و چه بسا بهارهايى كه بعد از
#ارديبهشتشان هم برف باريده و شال و كلاهها را بيرون كشيده است. تعطيلات چندروزه را هم هر وقت ديگر سال مىشود به راه انداخت. چه بسا تعطيلات تابستانى يا مسافرت زمستانى بيشتر هم
#خوش بگذرد. كار و بار قبل و بعد از لحظه
ى تحويل سال كمابيش همان است كه بود. درآمدها همان، هزينهها حتى بيشتر. بعد از آمدن بهار، شيرهاى آب باز هم چكه مىكنند، اتومبيلها در جادهها خراب مىشوند،
#غدههاى_سرطانى به پيش مىروند و آدمها در خواب مىميرند.
#ساز_چکامه_کتابراستش را اگر بخواهيد، هيچ
#معجزهاى در ساعت و دقيقه و ثانيه
ى لحظه
ى #تحويل_سال وجود ندارد.
پس چيست كه ما را در آستانه
ى اين اتفاق معمولى به
#جنب_و_جوش مىاندازد و به تكاپو وامىدارد؟
به گمانم ما - خودمان، نه فصل و تقويم و هوا - دوست داريم كه اين اتفاق، «اتفاق» باشد. اينجورى بگويم: ما «نياز» داريم كه يك روز و ساعت معمولى را«خاص» قلمداد كنيم و آن را نشانه بگذاريم. مثل تمام «از همين شنبه»ها و «از همين هفته»ها كه هيچ معناى خاصى ندارند - چون براى گرفتن يك تصميم يا شروع يك كار تازه، شنبه با روزهاى ديگر هفته هيچ فرقى ندارد - اما
#بهانهى ما هستند براى تغيير. چون فرزند آدم براى
#تغيير بهانه مىخواهد، تا بتواند بر
#سنگينىِ سربگون
#روزمرگى خود
#غلبه كند.
بهانههايى مثل
#ديدار يك روز تازه، فصل تازه، و اين
بهانه براى تازه شدن را بهار، بهتر از هر چيزى به دستش مىدهد، انگار.
پس بيا
#بخنديم و
#بنوشيم به
#سلامتى #نوروز،
بهانه
ى هرساله - شايد آخرين
بهانه - براى نو شدن روزگارمان. كه جز اين، ديگر
#اميدى نيست، انگار.
⤵️@sazochakameoketab 🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂#حسین_وحدانی