بهمناسبت 15 اردیبهشت زادروز بانو
#فائقه_آتشین (
#گوگوش)
نظر
#سایه دربارۀ ایشان برگرفته از پیر پرنیان اندیش (ص 596-595):
- در رشت هستیم، پس از این که صبحانه در محیط گرمی صرف شد، سایه و آقای
#باقری نشستند به گپ زدن. آقای
باقری غوری در ریاضیات و منطق شاعرانۀ اعداد دارد و سایه هم تا آنجا که من فهمیدم سرش درد میکند برای این مباحث.
در این هوای دلانگیز، نسیم خنک صبحگاهی، عطرگردانِ دود سیگارهای سایه شده بود و چهرۀ سایه با آن ریش تولستویوارش در هالهای از دود، ملکوتی و اسرارآمیز به نظر میرسید.
آواز بنان می شنویم. سایه توجهمان را به نحوۀ ادای شعر در آواز بنان جلب می کند...
از سایه میپرسم به غیر از
#بنان چه کسی حق شعر را در آواز بیان میکند؛ بیتأمل و با لحن قاطع میگوید:
گوگوش... گوگوش... یه روز به خودش هم گفتم که دو نفر هستن در موسیقی ما که وقتی کلماتو در آواز یا تصنیف بیان میکنن، اصلاً نظیر ندارن؛ یعنی کلمات چنان سرجاشه و درسته و باحالته که اصلاً نمیشه توصیف کرد: یکی بنانه، یکی هم شمایین. طفلک سرخ شد و سرشو انداخت پایین و گفت: شما این حرفو میزنین؟ گفتم: بله.
اصلاً باورش نمیشد که من کارهاشو بشناسم و دقت کرده باشم. بعد به تصنیف «ستاره ای ستاره» اشاره کردم. خیلی تصنیف قشنگیه...
- سایه برای این که مبادا خدای نکرده آقای
باقری ذرةالمثقالی اکسیژن صبحگاهی رشت را استنشاق کند و مبتلا به ناراحتی ریه شود سیگار دیگری میگیراند و با صدایی گرفته میگوید:
گوگوش دختر خیلی بدبختی بود. همۀ زندگیش تو بدبختی گذشت. از بچگی تا همین سفری که به آمریکا رفت ازش سوءاستفاده شد. خیلی زن بدبختیه (با ناراحتی و غصه این جملات را میگوید). یه استعداد استثنائیه واقعاً. من از وقتی که بچه بود و با پدرش تو شکوفۀ نو میاومد رو صحنه دیدمش. کافۀ شکوفۀ نو تو پایین شهر دروازۀ قزوین بود. همه جرئت نمیکردن برن اونجا. من یادمه یه شب رفتم اونجا. کسانی که میخواستن از بالا شهر برن همراه یک نظامی، سروانی، سرهنگی، پلیسی میرفتن تا در امان باشن. جای کلاهمخملیها بود. بعد این بالا شهریها اونجارو قبضه کردن و در نتیجه کلاهمخملیها تارونده شدن و کافۀ شکوفۀ نو شد مخصوص خانوادههای «پولدار»... این حضرات هیچی رو نمیتونن به دیگران ببینن، فوراً دست انداختن به اونجا. از کافه کابارههای شیک خودشون سیر شده بودن ریختن به اونجا... حکایتیه... چه میدونم! حالا کار ندارم. گوگوش تو چنین جایی میخوند.
گوگوش اگر در جایی به غیر از ایران به دنیا اومده بود، یه هنرمند جهانی شده بود. یه تصنیف فرانسوی خونده با اینکه یک کلمه فرانسوی بلد نیست. از دوستهای فرانسهام پرسیدم چطوره این تصنیف؟ گفتند اصلاً نمیشه باور کرد که خواننده فرانسوی نیست. یک استعداد عجیب و غریبه ولی بدبخت (بدبخت را با غیظ و غصه میگوید) که همۀ عمر ازش سوءاستفاده کرد
@sazochakameoketab 🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂