#آشنایی_با_جشنهای_ایرانی؛
#چلهی_بزرگ،
#چلهی_کوچک،
#چارچار،
#سده،
#اهمن و
#بهمن،
#سیاه_بهار و
#پیرزن!
واژگان زیبا و دوستداشتنی بالا، واژگانی هستند که برای بزرگان و سالخوردگان ما بسیار آشنا و با دل و جان آن دلبندان آمیخته شده، ولی در زمان ما ناشناخته ماندهاند.
🍉🍉 در گذشته، زمستان به چلهی بزرگ و چله کوچک بخشبندی میشد.
چلهی بزرگ از "آغاز دی تا دهم بهمن" به اندازهی چهل روز و چلهی کوچک از "یازدهم تا پایان بهمن" به اندازهی بیست روز بود و به همین شَوَند(دلیل) با نام چلهی کوچک و بزرگ نامیده میشد.
🔥🔥 فروشُدگاه(غروب) پایانی روز چلهی بزرگ، جشن سده برگزار میشد. مردم گرد هم میآمدند، شادی میکردند، آتش میافروختند و میخواندند:
"سده به سده، پنجاه به نوروز"
و اینگونه آمدن چلهی کوچک را جشن میگرفتند.
☃⛄️ این دو برادر (چلهی بزرگ و کوچک)، هشت روز(چهار روز آخر چلهی بزرگ و چهار روز نخست چلهی کوچک) در کنار همدیگر هستند که آن هشت روز را "چارچار" مینامند.
پس از "چارچار" نوبت به "
اهمن و بهمن"، پسران پیرزن (ننه سرما) میرسد که خودی نشان دهند. ده روز آغاز اسپند(اسفند) را "
اهمن" و ده روز دوم اسپند را "بهمن" میگویند. در این بیست روز شاید به اندازهی بارندگی باشد که این دو برادر به دو چله، کنایی بگویند:
"
اهمن وبهمن، آرد كن سد من
روغن بیار ده من
هیزم بکن خرمن
عهدهی همه بامن"
🍎🍎 تا اینجا بیست روز از اسپند به نام "
اهمن و بهمن" نامگذاری شدهاند و میماند ده روز پایان اسپند که پنج روز نخست آن(بیست تا بیست و پنجم) "سیاهبهار" نام گرفته:
"سیاه بهار شب ببار و روز بکار"
از این سروده پیداست که در این زمان، شبها بارندگی فراوان بود و روزها کشاورزان سرگرم به کشتوکار بودند. پنج روز پایان اسپند هم "پیرزن" نام گرفته است که در این روزها آسمان گاهی ابری، گاهی آفتابی، گاهی همراه با باد است و گاه از آسمان تغرسه (تگرگ) میبارد. آنها بر این باور بودند که گردنبند پیرزن پاره شده و دانههای آن به زمین میريزد!
فرستنده: عباس رضوی
#ParsiRaPasPbdar@sazochakameoketab🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂#پارسی_را_پاس_بداریمبرای فرزندانمان نامهای زیبا
و برازندهی ایرانی برگزینیم