#داستان#انتقاد_سازنده#زنى به شهر کوچکي رفته بود تا آن جا
#زندگي کند. کمي بعد، زن به خدمات دهي ضعيف داروخانه شهر به همسايه خود اعتراض کرد. او اميدوار بود همسايه اش به خاطر آشنايي با صاحب داروخانه، اين
انتقاد را به گوش او برساند. وقتي که اين زن دوباره به داروخانه رفت، صاحب آن جا با لبخند و گشاده رويي با او احوال پرسي کرد و سريع داروها را طبق نسخه به او تحويل داد. زن بلافاصله رفتار عجيب و باورنکردني او را با دوستش در ميان گذاشت. زن گفت: «فکر ميکنم تو به او بابت خدماتدهي
#ضعيف اش تذکر دادهاي. درست است؟» همسايه گفت: «نه. اگر ناراحت نميشوي، به او گفتم که تو چقدر از عملکرد
#مثبت او راضي هستي و معتقدي که چقدر خوب مي تواند تنها داروخانه اين شهر را اداره کند. به او گفتم که
#داروخانه او بهترين داروخانه اي هست که تو تاکنون ديدهاي.»
@sazochakameoketab🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂