اگر قرار بود در پاییز بیایی
تابستان را کنار میزدم
با نیملبخندی و تکان دستی
همچون خانمی که مگس را.
اگر میتوانستم سال دیگر ببینمت،
ماهها را میفشردم و گلوله میکردم
و هر یک را در گنجهای مینهادم
مبادا شمارشان را از دست بدهم.
اگر فقط چند قرن تاخیر میکردی،
قرنها را بر سر انگشت میشمردم
و از هم کم میکردم، تا آن که
پنجهام به دورترین دیار فرو افتد.
اگر یقین داشتم که هر گاه جان سپارم
تو به من خواهی پیوست،
جانم را چون پوستی اضافی میکَندم
و بیدرنگ ابدیت را میگُزیدم.
اما اکنون که یقین ندارم
چه فاصلهای میان من و توست،
جدایی رنجم میدهد چون زنبور شاخدار
که جای گزشش پیدا نیست.
#امیلی_دیکنسوندامن کشان
#محبوبه_گلزاری@SazoChakameoKetab