{{{ مردم ابناء یمن و تاریخچه ایرانی نژادانِ یمن }}}
این متن خلاصه ی گزارش کاملیست از
#ایرانیان_یمن و امید که دوستان بابت خلاصه گویی آن مرا ببخشایند.
#انوشیروان پس از غلبه بر
#خزرهای_مهاجم_شمال کشور و بنای
#سد_دربند در
#قفقاز، به منظور پاسخ دادن به درخواست کمک امیر زادگان و اشراف خوشنام
#حمیری_یمن (هاماوران) به نام
#سیف_بن_ذی_یزن، و در واقع برای ایجاد پایگاهی مطمئن در برابر روم و تسلط بر راههای تجارتِ عاج و کُندر و..... با مشورت موبد موبدان سپاهی هشتصد نفری و یا به نوشته حمزه اصفهانی مرکب از ۸۰۹ تن و اغلب از فرزندان بزرگ زادگان و اسواران که از اسیران دیلم و شهرستان های مجاور آن بودند، به سرداری
#خُرزاد_فرزند_نرسی، از اسپهبدان دیلم که دارای مرتبه ی وَهْرِز (برابر با هزار سوار) بود، ترتیب داد که
#وهرز_دیلمی (باذان) با ناوگانی مرکب از هشت کشتی از راه دجله به سوی یمن حرکت کرد.
دو فروند از کشتیها دچار توفان شدند و شش فروند باقی، در ساحل حَضْرَمَوت ، به بندر مثوب رسیدند.
در جنگی که میان سپاهیانِ کار آزموده انوشیروان و لشکریان حبشه درگرفت،
#مسروق_فرزند_دوم_ابرهه ، کشته شد و حبشیان از سرزمین یمن بیرون رانده شدند، و با این پیروزی، به حکومت هفتاد و دو ساله حبشیان که از سوی
#قیصر_روم حمایت میشدند پایان داده شد.
این مسروق که در جنگ ایرانیان کشته شد، فرزند همان
#ابرهه معروف است که داستانش در قرآن آمده است و قسمت چنین بود که اينبار بجای سنگباران آنها توسط ابابیل (پرستوها)!! سنگ های گران پرتاب شده از سوی منجنیق های ایرانیان، آنها را در هم بپیچد و این زنگیانِ مست! طعم شمشیر
#اسوارانِ_ایرانی را بچشند.
حضور جنگجویان (اسواران) ایرانی در بندر عدن و صنعا و حومه آنجا، از ۵۷۵ میلادی به هیئت پادگانهای نظامی درآمده بود و بقیه سرزمین یمن به چهار ایالت تقسیم شد و هر ایالت را به یکی از سران قبایل پیشین سپردند تا به گونه مستقل به حکومت پردازند و خراجی را که به وسیله
#خسرو_انوشیروان تعیین شده بود از رعایا اخذ کنند و نزد
#اسپهبد_ایرانی که در پادگان های صنعا میزیست بفرستند.
بنابر شرایطی که انوشیروان برای آنان مقرر داشته بود ایرانیان ساکن یمن میتوانستند از غیر ایرانیان همسر گزینند، اما غیر ایرانیان مجاز به ازدواج با زنان ایرانی نبودند و ایرانیان این را عار و ننگ میپنداشتند که دختر به آنها دهند!
از اینروی فرزندان ایرانیان سپاهی و همسران غیرایرانی
#ابناء یا
#ابناء_احرار نامیده شدند که هم اکنون بسیاری از
#اعراب_متمول_صنعا و قبایلی از
#حوثی_ها خود را از ابناء احرار به معنای فرزندانِ آزادگان مینامند.
#بحرین و
#یمن و
#جنوب_عربستان که مستقیماً به دست ایرانیان و ابناء اداره میشد از آن پس در تقسیمات اداری در شمار یکی از چهار
استان ایران درآمد و به نام
#استان_نیمروز یا
#گستک_نیمروز یا
#ملکِ_هاماوران خوانده میشد و فرمانده آن را که
#اسپهبد بود،
#ناذوسپان یا
#مرزبان_نیمروز میگفتند.
هدف نهایی خسرو انوشیروان از مساعدت نظامی به
#امیرزاده_حمیری_یمن گسترش سلطه و استیلای سپاه ساسانی در آن منطقه بود تا هم از نظر اقتصادی خراج جنوب عربستان و یمن و بحرین به آسانی فراهم آید و هم حکام دست نشانده ایرانی یا ابناء یمن از راههای بازرگانی و کالاهای قیمتی که از راه دریای هند به بنادر یمن و جنوب عربستان میآمد و سپس از دو طریق دریای سرخ و راه دریایی
#حضرموت و منزلگاه های ناامن صحرای عربستان به فلسطین حمل میشد، با دقت مراقبت کنند.
بنابراین سران قبایل یا مخلافهای یمنی و جنوب عربستان، پیشکشها و خراج رعایا را در سه نوبت یا سالیانه به حکومت صنعا تحویل میدادند و آنان بنابر وظیفهای که بر ایشان معین شده بود، خراجها و پیشکشها و گزارشهای ابناء را با پیکها و کاروانهای ویژه به دربار تیسفون میفرستادند.
*********************************در نخستین سال بعثت ، باذان (باذام) به محض دریافت خبر دعوت پنهانی حضرت محمد در مکه ، به خسرو گزارش کرد که در بلندی های
#تهامه صاحب دعوتی ظاهر شده است که در پنهانی مردم را به آیین خویش میخواند.
به گفته
#حمزه_اصفهانی، باذان این گزارش را در نوزدهمین سال حکومت خسرو پرویز و به گفته دیگر در بیستمین سال حکومت او ارسال داشته است.
خسروپرویز به باذان مأموریت داد که دو نفر از سرداران هوشمند خود را نزد محمد بفرستد و از وی بخواهد که از دعوت خویش منصرف شود و در غیر اینصورت او را دست بسته بنزد شهریار ایران بیاورد.
بر خلاف ادعای معجزه ای که کرده اند و خبر از آمدن وحی درباره کشته شدن خسروپرویز داده اند!! محمد (ص) که در واقعه حُدَیبیِّه خبر کشته شدن پرویز را به دست فرزندش شیرویه دریافت کرده بود، به هر کدام از آن دو مأمور که یکی دادویه یا بابویه ، خواهرزاده و کاتب باذان، و دیگری و خُرخسرو از سرداران ابناء بود، هدیه