چهره ای
از رنه دکارت، پدر و مبدع فلسفه ی مدرن و بزرگترین فیلسوف فرانسه، در موزه ی لوور پاریس آویزان است. او با نگاهی حزن انگیز، دیرآشنا و
تا حدی متکبر به شما می نگرد و تبسمی اشرافی، تمسخر آمیز و
تا حدی تحقیر آمیر به لب دارد. این مردِ سده ی هفدهمی فلسفه ی جهان مدرن را که ما در آن زندگی می کنیم چگونه شکل داد؟
... او در کالج، یونانی، لاتین، تاریخ، ادبیات، علم، ریاضیات و فلسفه آموخته بود.
از میان این آموخته ها، تنها ریاضیات بود که در لافلاش درست آموزانده می شد، اندک علمی که مطمئن به نظر می رسید یا دانش راستینی
از جهان
از جهان فراهم می کرد. اما دکارت در نقد خود
از آموزش فراتر می رود و نشان می دهد که اگر کودکی هرگز زیر کنترل آموزگاران قرار نگرفته بود و مقید به ایده های مغشوش آن ها نمی شد، بلکه منحصرا
از عقل خودمان راهنمایی می شد، باورهای ما کمتر آلوده به خطاها می گشت و بر زمینه ی محکم تری استوار بود.
دکارت برای فلسفه ارزشی قائل نبود - فلسفه واژه ی تحقیر آمیز و مضحکه ای برای او بود. او می گوید فیلسوفان هر کدام دیگری را می کوبند بی آنکه بتوانند صحت نظرشان را اثبات کنند. فیلسوفان
از ریاضیات و علم چیزی سر در نمی آورند؛ آنان استدلال منطقی شان را بر مراجعی استوار می کنند که باستانی و کهنه اند. به نظر دکارت در نتیجه " در طی سده ها، برجسته ترین مغزها به تحصیل فلسفه پرداخته اند بی آنکه بتوانند چیزی تواید کنند که محل منازعه نباشد."
در واقع دکارت، پدر فلسفه ی مدرن، با چنین بیاناتی بسیار مدرن به نظر می رسد. او چونان دانشجویان دهه ی ۱۹۶۰ می نماید که دانشگاهها را برای بی اعتنایی شان به مسائل جنگ، حقوق مدنی و فقر و خلاصه کناره گیری شان
از سیاست محکوم کردند. اما دکارت خواستار حقیقت و خواستار واژگونی اعتقاداتِ کذب است زیرا او تصور می کند که
از این راه ممکن است به حقیقت برسد.
حقیقت دغدغه ی دکارت است؛ او خودش می گوید:
"من همواره میل شدیدی داشته ام که بدانم چگونه باید درست را
از نادرست تشخیص دهم، برای این که به روشنی مشاهده کنم که چگونه باید عمل کنم و توانایی یابم که با اطمینانِ خاطر
از رهگذر این زندگی به گشت و گذار بپردازم.
#دکارت #موقعیت_تاریخی#از_سقراط_تا_سارتر ت. ز. لاوین
@sazochakameoketab🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂