#از_انسان_بودن_استعفا_میدهم.
غمانگیز نیست
انسان بودن؟ حیوان پیوسته ناراضیِ معلق میان مرگ و زندگی.
از انسان بودن جان به لب شدهام. اگر
میتوانستم درجا
از این مقام
استعفا میدادم، اما در پی آن تبدیل به چه
میشدم؟ حیوان؟ نمیتوانم ردپای خود را بگیرم و برگردم به جایی که بودم. وانگهی حالا هم چه بسا حیوانی شدهام که تاریخ فلسفه
میداند. ابرانسان شدن هم به نظر حماقتی است تمامعیار و مضحک. آیا
میشود در نوعی فراآگاهی، چارهای، هرچند تقریبی جست؟ آیا نمیشود در ماورا زیست؟ ورای تمام اشکال پیچیدهی آگاهی، هیجان و اضطراب در عالمی
از حیات که جاودانگی دیگر افسانهی محض نباشد؟ تا آنجا که به خودم مربوط است،
از انسان بودن استعفا می
دهم. دیگر نه
میخواهم و نه
میتوانم
انسان باشم. چه باید بکنم؟ خدمت به نظام اجتماعی و سیاسی؟ بدبخت کردن زنی؟ دنبال نقصان نظامهای فلسفی گشتن؟ جنگیدن برای آرمانهای زیبایی شناسی و اخلاقی؟ این همه بسیار ناچیز است.
من انکار
میکنم
انسان بودنم را، حتی به قیمت تنها ماندن. اما ایا من همین حالا هم تنها نیستم، در این جهانی که دیگر هیچ انتظاری
از آن ندارم؟ ورای آرمانها و فرمهای مبتذل امروزی
میشود در فراآگاهی زیست. آنجا که سرمشتی ابدیت به دغدغههی این جهان خاتمه
میدهد و
بودن همان قدرت ناب و مجرد است که نبودن.
@Sazochakameoketab🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂📒#بر_قلههای_ناامیدی#امیل_چوران