#New #علیرضا_قربانی با شعری از
#رضا_براهنیو آهنگسازی
#آرش_گوران 🎼Im passing out
معشوق جانم
معشوقِ جان،
به بهار آغشتۀ منی
که موهای خیسات
را خدایان بر سینهام
میریزند
و
مرا خواب میکنند
یک روزَمی که بوی
شانۀ تو خواب میبَردم
معشوقِ جان،
به بهار آغشتۀ منی تو شانه بزن
هنگامۀ منی
من دستهای تو را
با بوسههایم تُک میزدم
من دستهای تو را
در چینهدانم
مخفی نگاه داشتهام
تو در گلوی من مخفی شدی
صبحانۀ پنهانی منی
وقتی که نیستی
من چشمهای تو را هم
در چینهدانم مخفی نگاه داشتهام
نَحرم کنند اگر همه میبینند
که تو نگاه گلوگاه پنهانی منی
آواز من از سینهام
که بر میخیزد
از چینه دانم قوت میگیرد
میخوانم میخوانم میخوانم
تو خواندنِ منی
باران که میوزد سوی چشمانم
باران که میوزد باران که میوزد،
تو شانه بزن! باران که می…
یک لحظه من خودم را گم میکنم
نمیبینمَم
اگر تو مرا نبینی
من کیستم که ببینم؟
من نیستم که ببینم ،
نمیبیننمَم.....
🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂#رضابراهنی