#آدم_پوچ#محسن_نامجوشاعر
#ابراهیم_منصفی(رامی)
ابراهیم منصفی (رامی) ، شاعر، خنیاگر، نویسنده و هنرمند پرآوازه ی هرمزگانی در سال 1324 در بندرعباس متولد شد . بعد از چاپ کتاب " مروارید ساحل " و نگارندگی برای مجلات " خوشه " و " فردوسی " حضور در سه فیلم کوتاه سینمای آزاد آن سالها به کارگردانی حسین بنی هاشمی به عنوان بازیگر و دریافت جایزهی اول سینمای آزاد برای فیلم نهنگ که نویسندهی آن نیز خود منصفی بود اشتهاری دوچندان برای او رقم زد . او که با موسیقی ملتهای مختلف آشنایی داشت و در این زمینه مطالعات ارزشمندی را انجام داده بود با علاقهای که به موسیقی فلامینگوی اسپانیا و موسیقی هند از خود نشان داد توانست آثار در خور تحسینی را خلق کند. منصفی در عرصهی سرودن ترانههای بومی با اقبال به سمت ترانههایی که رنگ و بوی اجتماعی داشت در این حوزه تحول اساسی را به وجود آورد، اجرای ساده و بی شیله پیلهی او با آکورد گیتار هنوز مخاطبان فراوانی دارد و نگاههای بسیاری را به خود جلب کرده است.
او که در شعرهای آزاد خود پیرو بلامنازع احمد شاملوست با تاثیرپذیری از اقلیم و جغرافیای بومی منطقه گاهی به شعر خود تمایزی قابل تشخیص داده است. منصفی زندگی سراسر پرفراز و نشیب داشته و بی گمان همین مساله در شعر او نیز تاثیر عمیقی به جای گذاشته است. او که در دوره ای از عمر خود به شغل معلمی مشغول بوده است به واسطهی فراز و فرودهایی که در مسیر زندگیاش قرار گرفت این شغل را از دست داد و دههی پایانی عمر خود را با مصائب و دشواریهای فراوانی گذراند.
منصفی در شب اول تیرماه 76 در سن پنجاه و دو سالگی با مرگی خودخواسته به زندگی اش پایان داد.
@sazochakameoketab🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂مَوا برم تنها بَشُم
میخوام برم تنها بشم
تنها فقط با سایَه خو
تنها فقط با سایهام
ساعت تلخ رفتنِن
ساعت تلخ رفتنه
مه خوب اَفهمُم غایَه خو
من خوب میفهمم زمان رفتنم را
دو روز تلخ زندگی
دو روز تلخ زندگی
قصهی تلخ مردنه
قصهی تلخ مردنه
امید یک روز زندگی
امید یک روز زندگی
دنبال خو با گور بردنَ
با خود به گور بردن است
ای دل دگه گولُم مزن
ای دل دیگر گلوم نزن
مِه بِشتِه گولت ناخارُم
من بیشتر از این گولت را نمیخورم
برگشتن اینین ای سفر
این سفر برگشتن ندارد
دنبال خو بِی تو نابرم
من تو را با خودم نمیبرم
آدمِ پوچی مثلِ مه
آدم پوچی مثل من
کجا بریت که جاش بَشت
کجا بره که جاش باشه
با چه زبونی گَپ بزنت
با چه زبانی حرف بزند
تا یکی آشناش بشت
تا یکی آشناش بشه
موات از ایجا دور بشم
می خوام از اینجا دور بشم
جایی برم که چوک اَرُم
جایی برم که بچه بودم
غیر از خیال خوب خوم
غیر از خیال خوب خودم
هیچی نَهستَه تو سرم
هیچ چیز در سرم نیست
ای دل دگه گولم مزن
ای دل دیگر گولم نزن
مه بشته گولت ناخارم
من بیشتر از این گولت را نمیخورم
برگشتن اینین ای سفر
برگشتن ندارد این سفر
دنبال خو بِی تو نابرم
من تو را با خودم نمیبرم
دنبال خو بِی تو نابرم
تو را با خودم نمیبرم
@sazochakameoketab🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂