(
انسانِ متجدّد و انسانِ واپَس مانده)
🌲بخش دوّم؛
دنیای امروز حکمِ بیمارِ بستریای دارد که ممکن است روزی از بیماریِ دراز و علاجناپذیرِ خود به تنگ آید، و بر آن شود که بین مرگ و زندگی یکی را انتخاب کند، یعنی نابودی را.
برای جلوگیری از این پیشآمد چارهای جز این نیست که بُنیهی جسمی و روحیِ صلح از طریقِ رسانیدنِ قوّتِ لازم به آن بازگردانده شود، و این میسّر نخواهد بود مگر با ایجاد حدّاقل تعادلی در بین عواملِ متعارض.دنیا از لحاظ روابط جسمانی، بسيار كوچک و فشرده شده است. در زمانی اندک میتوان از اقصی نقاط آن، به سوئی دیگر سفر کرد، و در مدّتی به کوتاهیِ لحظه، میشود از هر گوشهی دنیا خبر گرفت. لیکن از لحاظ روحی و معنوی فاصلهها درازتر از پیش شده، بیگانگی در میان افراد بشر افزون گردیده و خودخواهی و تعصّب، به آتشِ اختلافها دامن زده است. انسانِ متجدّد و انسانِ عقبمانده هر دو یکسان در گِردبادِ مشکلات افتادهاند، هرچند، نوع گرفتاری این دو با یکدیگر به کلّی متفاوت است، یا به قول تالستوی «هر کدام به شیوهی خاصّ خود بدبخت هستند».
اینجا، وقتی از انسانِ متجدّد یاد میکنیم، منظور کسی است که کم و بیش مُتمکّن است، از وسایل فنّی برای آسایش خود استفاده میکند، و اعتقادی کورکورانه و بیچون وچرا به «
فن» دارد. چنین کسی در هر کشوری، چه پیشرفته و چه عقبمانده، چه در شرق و چه در غرب یافت میشود.
و این انسانِ متجدّد، در عینِ آنکه غنی است، محتاج است؛ در رفاه زندگی میکند امّا امنیّتِ خاطر ندارد. تندرست است، امّا در معرضِ ناخوشیهاست. تا آنجا که تاریخ در یاد دارد، هرگز آدمیزاد تا بدین پایه بر طبیعت تسلّط نداشته، و با اینحال، هرگز ریشههای بشر تا این پایه در زندگی سست نبوده. این سست ریشگی، هم جسمی است و هم روحی. بیماریهای ناشی از تراکمِ جمعیّت در شهرها، زندگیِ ماشینی و خفقانآمیز، حوادثِ ناشی از وسائط نقلیّه، گاز و دود و تشعشعات اتمی، همهی اینها، زندگیِ بشر را تحت فشار سخت نهاده.
از لحاظ معنوی نیز، انسانِ متجدّد در تلاطم است. چون حرصِ عنان گسیختهای در او نسبت به تنوّع و وفور ایجاد شده، و هر دم میخواهد چیز تازهای را مالک شود؛ به ندرت به آرامشِ درون و بهجت دست مییابد.بر اثر پیشرفت طب، بیماریها آسانتر علاج میگردند، امّا در عوض، مردِ متجدّد، قدرتِ مقاومتش کاهش یافته، و بیشتر از پیشینیان در برابر بیماریها آسیبپذیر شده است، بدینگونه، گرچه وسائلِ چاره را بیشتر از نیاکانش در دست دارد، چون شکنندهتر شده است، زودتر از آنان دستخوشِ خستگی، نومیدی و ملالت میگردد. شگفت این است که هرچه شهرها بزرگتر و بارونقتر میشوند،
فشارِ تنهایی بر ساکنانش افزونتر میگردد. من گمان نمیکنم که چوپانانِ مشرق زمین در مأواهای دور افتادِشان به اندازهی بعضی از ساکنان شهرهای بزرگ احساس تنهایی و بیپناهی بکنند...
#آزادی_مجسمه #ارمغان_ایرانی #روزها_جلدچهارم #انسان_متجدد_و_انسان_واپسمانده💎کانال دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
🆔 @sarv_e_sokhangoo